تولید عناب بر پایه دانش بومی

تولید عناب بر پایه دانش بومی

تولید عناب بر پایه دانش بومی

 1- مقدمه :

از گذشته های دور انسان به شیوه های مختلف  اطلاعات را از طبیعت کسب کرده و این دانسته ها را به صورت تجربی ، نوشتاری و یا از طریق شفاهی ( سینه به سینه ) به  نسلهای بعدی منتقل کرده است . این دانشهای سنتی ابعاد وسیعی داشته و از روابط مستقیم آنها با محیط سرچشمه می گرفته است . امروزه  با گسترش تحقیقات مشخص شده است که عملیات کشاورزی نوین ریشه در همان عملیات کشاورزی سنتی داشته و برگرفته از همان روشها می باشد. بنابراین با شناخت صحیح از جنبه های مختلف کشاورزی سنتی در محصولاتی مثل عناب می توان خط مشی آینده آن را به طوری تعیین کرد که ضمن برخورداری از مزایای فناوری ، نیاز کشاورزان را نیز برآورد کند .عناب به عنوان یک گیاه بومی منطقه در جریان تکامل خود در سالیان زیاد به شرایط محیطی و با روح و عشق انسانهای منطقه انس و الفت گرفته به گونه ای که در هر  منطقه ای نیاز به این محصول بیشتر دیده شده است ، تولید و دانش بومی این محصول نسبت به سایر نقاط در این منطقه برتر بوده است .در مجموع شیوه های پرورش و تولید عناب در کشور و خراسان جنوبی  بر اساس تجربیات عملی عناب کاران این منطقه شکل گرفته و به تدریج نوعی دانش بومی موفق در جهت تولید این محصول ارزشمند به وجود آمده و گسترش یافته است .

2- اهمیت و ضرورت تحقیق :

فصلی که پیش رو دارید شروع تلاشی است برای معرفی دانش بومی کشاورزی در زمینه عنابکاری و گلچینی است از دانش بومی کشاورزی ایران که بی‌شک الهام‌بخش کاربرد دانش بومی در فعالیتهای ترویجی کشور خواهد بود. نکته بسیار مهم درباره کاربرد دانش بومی در ترویج و توسعه کشاورزی، «ضرورت» آن است. استفاده از دانش بومی در ترویج کشاورزی امری سلیقه‌ای و اختیاری نیست بلکه یک ضرورت حیاتی است. البته ضرورتهای دیگری را برای روی آوردن به دانش بومی می توان متصور شد که همانا محدودیتها و شکستهای جدید است. این شکستها به دلایل مختلف از جمله عدم توجه به دانش و تجربیات بومی رخ داده است. این بی توجهی ممکن است ازعوامل اجتماعی نظیر مباهات کردن دارندگان دانش جدید نسبت به دارندگان دانش بومی و یا تصور دارندگان دانش جدید از دانش بومی به عنوان دانشی که متعلق به گذشتگان است و امروزی نیست، نشأت گرفته باشد.همچنین ضرورت توجه به دانش بومی در فرآیند توسعه از آنجا ناشی می شود که منابع انسانی از اجزای اصلی آن به حساب می آیند ، و مقوله توسعه انسانی پایدار نیزاز همین جا سرچشمه گرفته است. همانطور که از نام آن  برمی آید ، این مقوله برای توسعه انسانی ارزش زیادی قائل است.در توسعه انسانی پایدار مردم به عنوان هدف سیاستهای اجتماعی و اقتصادی تلقی می شوند که دامنه انتخابهای آنان گسترش داده می شود تا در تصمیم گیریها  مشارکت فعال داشته باشد. بنابراین مشارکت مردمی یکی از ابزارهای توسعه انسانی پایدار است. ولی مشارکت فعال افراد روستایی درتوسعه روستا به شکل پایدار آن، جز باور کردن نقش دانش، بینش و مهارتهای افراد روستایی امکانپذیر نخواهد بود. از طرف دیگر ، برای باورداشتن دانش بومی لازم است تا درباره بومیان و دانش آنها شناخت کامل به دست آوریم. (آلتیری،1378)

–~~~~~~~~~~~~–

3- دانش بومی درکشاورزی ایران :

بر اساس اسناد و مدارک موجود در منابع علمی، ایران خاستگاه اصلی تمدن کشاورزی است و برای اولین بار انسان در 12000 سال پیش اهلی کردن گیاهان و دامها را در این منطقه از جهان شروع کرد. بر این اساس در طول هزاران سال سیستمهای مختلف تولید در سرزمین ما تکامل یافته است. نمونه بسیار بارز آن بهره‌برداری از آب زیرزمینی به شکل قنات است که در نوع خود از نظر فناوری منحصر به فرد می‌باشد و قدمت آن به 3000 سال می‌رسد. سیستم قنات همراه با فرهنگ پیرامون آن یکی از سیستمهای قدرتمند اجتماعی اقتصادی جوامع کشاورزی را تشکیل می‌دهد. قنات نوعی فناوری پیشرفته عصر خویش بوده است و امروزه این تکنولوژی گمنام شده و به بوته فراموشی سپرده شده است، بدون اینکه ساختار تکنولوژی آن به خوبی شناخته شده و به صورت مکتوب مستندسازی شده باشد. نمونه‌های بارز دیگر از دانش بومی در ایران مربوط به نظامهای عشایر کوچ رو در رابطه با بهره‌برداری مطلوب از مراتع است. این افراد با دانش کافی از محیط اطراف خود و درک دقیق روابط متقابل دام و گیاه، فصل چرا و ظرفیت مرتع را بر اساس توان بالقوه محیط تنظیم می‌کنند. عشایر، گیاهان شاخص مرتعی را می‌شناسند و ظرفیت چرای مرتع را بر اساس این گیاهان تنظیم می‌کنند.قالی‌بافی نیز یکی دیگر از موارد دانش بومی مرتبط به فعالیت‌های کشاورزی و دامداری است که در ایران در حد اعلای جهانی خود قرار دارد و نام ایران در جهان با قالیهای دست‌باف آن پرآوازه است. متأسفانه هیچکدام از این موارد در قالب مناسبی جهت حفظ و انتقال آن به نسلهای آتی شکل داده نشده است ولازم است برنامه‌ریزی اساسی در این زمینه صورت گیرد. موارد متعدد دیگری از دانش بومی در ایران از جمله بهره‌برداری از گیاهان دارویی و فرآورده‌های مرتعی در عرصه‌های طبیعی توسط جوامع بومی است که در طول قرنها به صورت پایدار باقی مانده است، ولی هیچگاه حق آثار فکری این جوامع مورد نظر قرار نگرفته است(عمادی و عباسی،1383).

3-1 – دانش بومی عناب کاری در ایران و  خراسان جنوبی :

در رابطه با این حوزه دانشی اسناد مکتوب و موثق مربوط به قرن 5 تا 6 هجري در كتاب قهستان در نخبه الدهر في عجائب البر و البحر(دمشقي،-)كه از طبس العناب (طبس مسينا) و كتاب بيرجند نگين كوير(بهنيا،1381) كه از طبس العناب (طبس مسينا) و در عصرقاجار از اعتصام الملک در سفرنامه میرزا خانلرخان است که از میوه زرشک و عناب در بیرجند به عنوان سوغات یاد می کند  و نيز در برخي از روستاهاي شهر سربيشه مانند كنگان و شهر بيرجند مانند روستای کشوک پایین ، خونیک و برزادران از توابع ناحیه هردنگ بخش خوسف بیرجند درختان مسن و قديمي عناب با عمر تخميني بيش از 800 سال و در منطقه کوهپایه شهر اصفهان نیز در حدود سه هکتار باغ عناب که تعدادی سن بیش از 400 سال دارند وجود داشته که با در نظرگرفتن تولید محصول خوب آنها، می توان به قدمت این علم در پرورش درخت عناب در کشور و استان خراسان جنوبی پی برد .

4- ویژگیها  و مزایای دانش بومی :

دانش بومی دارای ویژگیهای خاصی است که متمایز و مشخص کننده بهتر این دانش می باشد. این ویژگیها عبارتند از:

شناخت و کاربرد آن نه تنها برای فرهنگ خودی ،بلکه برای دانشمندان و طراحان  برنامه های روستایی مهم  می باشد.

اعتبار و بهره وری دانش بومی به شکل تاریخی و تجربی قابل آزمون است.

کاربرد دانش بومی بسیط ،ساده و کم هزینه است.

دانش بومی موفق می تواند مورد استفاده جوامع دیگری که شرایط مشابه دارند قرار بگیرد. آشنایی و شناخت دانش بومی به عاملین تغییر کمک می کند تا عمق دانش مردم محلی و شیوه شناخت آنها را  بهتر بشناسد.

دانش بومی کل نگر است. دانش بومی توسط حواس پنچگانه و نیروی الهام کسب می شود و به وحدت و معلومات می انجامد اما دانش رسمی سمعی ،بصری و جزء نگر است. دانش بومی شفاهی است. چنانچه نگارش و مستند سازی دانش بومی با فعالیتهاي کاربردی همراه نباشد آن را از دسترس بومیان که می توانند به آن بیافزایند ،خارج می کند .درباره دانش بومی می توان نوشت و آن را توصیف کرد، ولی آموزش و آموختن آن از طریق کتاب و مجله ممکن نیست و تنها راه فراگیری دانش بومی مشاهده نزدیک و پیروی از استاد است .

دانش بومی توضیحی نیست نمی توان از استاد یک فن (بزرگر ،مقنی،عطار ،بنا)  انتظار داشت که دلیل کارایی روش خود را به زبانی که ما (باسوادان) می فهمیم توضیح دهد .

دانش بومی مردمی است در حالی که تأکید دانش رسمی بر صرفه جویی در وقت و حذف نفرات و نیز انحصار دانش در دانشگاه ها و موسسه تحقیقاتی است .دانش بومی پذیرا ،مشوش و نیازمند به مشارکت هر چه بیشتر مردم در یادگیری ،اشاعه و افزودن به آن است به علاوه در فرهنگهای شفاهی ,علم را از عالم نمی توان جدا کرد و در کتاب و یا رایانه گنجاند .در دانش بومی تک تک افراد مهم اند .

–~~~~~~~~~~~~–

4-1- مقایسه ویژگیهای دانش بومی و دانش رسمی :

دانش بومی از جهات مختلف با دانش رسمی شباهت و تفاوت دارد . بدیهی است که تفاوت دانش بومی و دانش رسمی به معنای تقابل آنها به یکدیگر نیست بلکه هر یک از آنها ویژگیهای خاصی دارند که یکی را از دیگری متمایز ساخته است . مقایسه برخی از ویژگیهای دانش بومی و دانش رسمی را در حوزه کشاورزی می توان به شرح ذیل تشریح نمود :

الف) دیدگاه شناخت شناسی :

دانش بومی با ارزشها و اعتقادات آمیخته و متأثر از آنهاست ، دانش رسمی کمتر متأثر از ارزشها و اعتقادات است.

دانش بومی کمتر بر تحقیقات پایه ای و بنیادی استوار است و اساسا به دنبال حل مشکل می باشد .دانش رسمی بیشتر بر تحقیقات پایه ای و بنیادی استوار است و به دنبال پاسخ گویی به سؤالها و بسط دانش بشر است .

دانش بومی ،نتایج آن با شرایط زندگی منطقه انطباق دارد . دانش رسمی ضرورتا  با شرایط  زندگی منطقه انطباق نداشته و نیازمند انجام مطالعات تطبیقی است .

دانش بومی توسط کشاورزان تولید شده و برای کشاورزان مقبولیت  بیشتری دارد دانش رسمی برای کشاورزان مقبولیت کمتری دارد.

دانش بومی مقبولیت کمتری برای متخصصان علوم رسمی دارد دانش رسمی مقبولیت بیشتری برای متخصصان علوم جدید دارد.

دانش بومی انتقال نتایج آن بیشتر به صورت سینه به سینه و توسط خود کشاورزان انجام می شود دانش رسمی انتقال نتایج آن توسط عاملان ترویج و رسانه های خاص انجام می شود.

دانش بومی همواره در دسترس کشاورزان است و به سرعت در مزرعه مورد استفاده قرار می گیرد.دانش رسمی همواره در دسترس کشاورزان نیست  و کاربرد آن مستلزم پیمودن مراحل و صرف هزینه و زمان خاص است .

دانش بومی به تنوع زیستی کمک می کند دانش رسمی به انتخاب اصلح کمک می کند.

دانش بومی به سازش و هم نوایی با طبیعت کمک می کند دانش رسمی به کنترل طبیعت کمک می کند.

دانش بومی خود جوش است و متکی به نیاز دانش رسمی بر اساس دستور کارفرما به وجود می آید.

ب) جنبه روش شناسی :

دانش بومی کل نگر است و حوزه تمرکز آن بر مطالعه و کشف رابطه اجزایی طبیعت است و دانش رسمی جزءنگر است و حوزه تمرکز آن بر مطالعه اجزای طبیعت است.

دانش بومی مسائل را در شرایط  ( اقتصادی ،اجتماعی ، فرهنگی) واقعی به بوته آزمایش می گذارد. دانش رسمی مسائل را در شرایط آزمایشگاهی به بوته آزمایش می گذارد. دانش بومی از ابزار و تجهیزات محلی استفاده می کند و دانش رسمی در اغلب موارد از دستگاه ها ، ادوات و تجهیزات آزمایشی بهره می گیرد .

دانش بومی توسط تجربه و حواس پنجگانه کسب می شود و با روشهای متعدد انجام  می گیرد و دانش رسمی فریضه سازی و آزمون آن عمدتا توسط خبرگان محلی انجام می گیرد. دانش رسمی فرضیه سازی و آزمون آن عمدتا توسط صاحبنظران و متخصصان است می تواند از طریق کتب ،فیلم ،عکس ،نوار نیز منعکس شود .

دانش بومی از یک نقطه به نقطه دیگر متفاوت است و دانش رسمی اصول آن برای مناطق وسیعتر توصیه می شود.

دانش بومی اشاعه یا تعمیم آن در نقاط خاص که شباهت زیادی با منطقه اصلی داشته باشد امکان پذیر است دانش رسمی غالبا یک رشته ای و تجزیه گرا می باشد .

دانش بومی به دنبال تبیین معلوم می باشد و به دنبال پاسخ گویی به چگونه است دانش رسمی به دنبال تبیین علت و به دنبال پاسخگویی به “چرا ” است .

با وجود تفاوتهای موجود بین دانش رسمی و دانش بومی نباید آنها را مقابل هم قرار داد چرا که اینها  به دنبال هم، منشأ هوشمندی و خردمندی بشر می باشند. دانش رسمی خود بر تجربیات کهن تکیه زده و در دامن آن رشد کرده است به عبارتی دانش بومی را می توان مادر دانش رسمی قلمداد کرد .دامن زدن به تفاوت بین دانشهای بومی و رسمی غالبا به دلیل علم ناقص جزء نگر برخاسته از فلسفه تنگ نظرانه نظام سرمایه داری و اختلاق سوداگرانه این نظام بوده است تجربه نشان می دهد که دانش بومی نه تنها با دانش رسمی تعارض و تناقص ندارد بلکه ویژگیهای متفاوت دانش بومی می تواند مکمل مناسبی برای دانش رسمی باشد . دانش بومی و دانش رسمی از نظر قدرت و ضعف،مکمل یکدیگرند به طوری که با تلفیق این دو دانش می توان به موفقیتهایی رسید که هيچکدام به تنهایی واجد آن نیستند . بر همین اساس امروزه صاحب نظران و پژوهشگران دانش بومی علاوه بر گردآوری روشهاو فنون قدیمی به بررسی و تلفیق علمی این روشها به منظور دستیابی به دانش برتر و مناسب نیز توجه دارند .دانش بومی محلی است و چهارچوب محیطی و اقلیمی خود پدید آمده است .دانش بومی مؤثر در یک منطقه جغرافیایی لزوما در همه جا کارگر نیست.دانش بومی به سرعت در حال نابودی است با مرگ هر پیر بومی گنجینه عظیمی از دانش بومی از میان می رود با چیرگی فرهنگ کتبی بر جهان از تعداد این پاسداران فرهنگ شفاهی به تدریج کاسته شده است و هر اقدامی برای گردآوری دانش بومی اضطراری است(عمادی و عباسی،1383).

نکته حائز اهمیت آن است که دانش بومی و دانش علمی نوین از نظر قدرت و ضعف مکمل یکدیگرند. از ترکیب این دو می توان به توفیقهایی نایل آمد که هیچکدام به تنهایی واجد آن نیستند. بیشترین تأکید بر این نکته است که فراموشی هر یک از این دو باعث عدم حصول اهداف توسعه خواهد شد. بنابراین تنها به یکی از دو محور توجه کردن، موجبات شکست برنامه های توسعه را فراهم خواهد کرد. کما اینکه نمونه های زیادی از پروژه ها و برنامه ها در کشورهای مختلف وجود داردکه به علت عدم انطباق آنها با دانش بومی نتوانسته است منجر به موفقیت شود به تعبیر دیگر سود نجستن از تجربیات جهانی دیوانگی است اما رها کردن تجربیات خودی که حاصل شرایط فرهنگی و اقلیمی این مرز و بوم است نیز به هیچ روی ، خردمندانه نیست .

–~~~~~~~~~~~~–

5-  علمی کردن «دانش بومی عناب کاری» و بومی کردن «دانش رسمی عناب کاری » :

در دهه اخیر، صاحبان دانش رسمی به سمت دانش بومی گرایش پیدا کرده و برای انطباق فنون و شیوه‌های بومی با فنون و شیوه‌های جدید، تلاشی جدی را آغاز نموده‌اند. این تلاشها مباحث بدیعی را در گستره توسعه پایدار کشاورزی مطرح نموده است. به عنوان مثال، بحث «کشاورزی ارگانیک»1 از جمله مباحثی است که اخیراً به طور وسیعی مورد توجه قرار گرفته است. متأسفانه به دلیل تعصبات و تفکر منفی حاکم، هرگز برای این شیوه کشاورزی نام «سنتی» و یا «بومی» به کار برده نشده است. بلکه تحت نامهایی نظیر بوم‌شناختی کشاورزی، کشاورزی پسامدرن و کشاورزی زیست محیطی مطرح شده‌اند.امروزه، علمی کردن دانش بومی، بخش مهمی از پژوهشهای دانش بومی را به خود اختصاص داده است. ظهور نظام « کشت یکپارچه و بر اساس نقشه دقیق » مصداقی از علمی کردن دانش بومی است. کشت همزمان درختان مثمر با درختان عناب از صدها سال پیش توسط کشاورزان این منطقه متداول بوده است.

علمی کردن دانش بومی عناب کاری به معنای یافتن دلایل علمی کارآیی آن است. در فرآیند علمی کردن دانش بومی عناب کاری ، برخی از متخصصان و پژوهشگران از شناخت جنبه‌های ظریف فرهنگی روشها و فنون بومی غفلت می‌ورزند. اگر استخراج دانش ‌بومی و علمی‌کردن آن بدون توجه به ابعاد فرهنگی و ارزشهای حاکم بر جوامع بومی صورت گیرد، در نزد بومیان از مقبولیت لازم برخوردار نخواهد بود. تجربه نشان داده است که بومیان از پذیرفتن شیوه‌هایی که با باورها و نیازهای آنها سازگار نیست، حتی اگر از پشتوانه علمی محکمی نیز برخوردار باشند، سرباز می‌زنند.

با توجه به مباحث فوق، تلفیق دانش بومی عناب کاری با دانش رسمی عناب کاری با دیدگاه موزه‌ای، یعنی صرفاً حفظ و نگهداری دانش بومی (که مدنظر برخی از دانشمندان و پژوهشگران است) و نیز بسته‌بندی این دانش که انگیزه اصلی «علمی کردن» آن را فراهم آورده است، تفاوت فاحش دارد ، در واقع، تأکید و توجه به دانش بومی وسیله‌ای است برای آشتی دادن عالمان علم جدید با بهره‌برداران سنتی که مالکان عرصه و ابزار کشاورزی بوده‌اند و توسعه کشاورزی و روستایی کشورهای جهان سوم در گرو توسعه آنهاست. همچنین به جای برداشت موزه‌ای از دانش بومی و نیز تجاری کردن و بسته‌بندی آن، باید کوشید تا زمینه نهادینه کردن تعامل و تلفیق نظام‌مند دانش بومی با دانش رسمی فراهم شود (آن تراپ، 1378).

6- ضرورتهای تعامل و تلفیق دانش بومی عناب کاری با دانش رسمی عناب کاری در فرآیند توسعه کشاورزی :

بی‌توجهی و غفلت از کارآیی و سودمندی دانش بومی عناب کاری ، ریشه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دارد. بی‌توجهی به دانش بومی عناب کاری ، ریشه در چیرگی خیره‌کننده دانش رسمی دارد؛ زیرا دانش رسمی توانسته برای ایجاد فناوری جدید و انتقال از یک محیط به محیط دیگر، منابع و مهارتها را ترکیب نماید.

موانع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر سر راه پذیرش دانش بومی عناب کاری و همچنین نتایج چشمگیر دانش رسمی باعث شده است که هنوز بسیاری از مراکز عمده دانشگاهی و پژوهشی به دانش بومی عناب کاری و تلفیق آن با دانش جدید عناب کاری بی‌توجه باشند. عدم توجه به دانش بومی عناب کاری مناطق روستایی به مثابه اتلاف منابع عظیمی از هوش، استعداد و توانایی محسوب می‌گردد. دانش بومی و دانش رسمی عناب کاری باید در تمام ابعاد با یکدیگر تلفیق شوند؛ این دو دانش هیچگونه تضاد ذاتی با یکدیگر ندارند و بر اساس منطق انسانی شکل گرفته‌اند.

تلفیق دانش بومی و دانش رسمی عناب کاری ، زمانی امکان‌پذیر است که زمینه تعامل مناسب میان صاحبان علوم رسمی و بومیان (دانش رسمی و دانش بومی) فراهم گردد و موانع تلفیق آن دو برطرف شود. برخی از راهکارهای ضروری که می‌توانند روند تعامل و تلفیق آنها را تسریع کنند و موانع را برطرف نمایند به شرح زیرند:

امروزه که دانش رسمی عناب کاری از حمایتهای جدی نهادها و مؤسسه‌های علمی و دستگاه‌های دولتی برخوردار است از طریق ارتباطات و آموزش و پرورش گسترش یافته است و این در حالی است که مهارتها و دانش بومی عناب کاری روستایی با وجود سازگاری با شرایط اقلیمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه روستایی از سوی دست‌اندرکاران توسعه معتبر شناخته نمی‌شوند. به عبارت دیگر، دانش بومی عناب کاری در تفکر حاکم بی‌اعتبار است. از دیدگاه بسیاری از تحصیلکرده های دانشگاهی، اصول و نظریه‌های علوم رسمی از هر گونه نظام فکری دیگر برتر است. به اعتقاد چمبرز(1378)، برخی از پژوهشگران و دانش‌آموختگان علوم رسمی نسبت به بومیان و دانش آنها به شکل «فاصله‌گیری» و «انکار» واکنش نشان می‌دهند. امروزه یکی از وظایفی که پیش روی مجامع علمی نظیر دانشگاه‌ها وجود دارد، آگاه ساختن تحصیل‌کردگان در پرهیز از سرزنش بومیان و یا انکار دانش آنهاست. برخی از دانشگاه‌ها در این زمینه اقدامهایی انجام داده‌اند. به عنوان مثال، در سال 1981 ، دانشگاه ایالتی آیووا برنامه آموزشی جدیدی را تحت عنوان «دوره آموزشی گروه مشاوران توسعه» طی مدت یک هفته برگزار کرد که یکی از اهداف آن، بهبود و توسعه و تفاهم جمعی گروهی چند ملیتی و چند رشته‌ای بود. تا سال 1989، سیزده دوره از این برنامه آموزشی برگزار گردید و در حدود 546 نفر از اعضای هیئت علمی، مدیران دانشگاه‌ها و دانش‌جویان فوق‌لیسانس به بالا در 60 رشته از 38  کشور جهان در آن شرکت داشتند. ارزیابیها حاکی از تأثیر شگرف دوره‌های مذکور بر بهبود نگرش تحصیلکردگان نسبت به افراد بومی و دانش آنها بوده است.

–~~~~~~~~~~~~–

 7- عناب در اشعار و ادبیات فارسی :

در دانش بومی منطقه و ادبیات فارسی تعریف و تشبیه هایی درباره عناب و رنگ عناب به شعر آورده شده است که به  ابیاتی در زیر اشاره می شود. (دهخدا،1334)

اگر نشـاندن خــون از خواص عنــاب است

چرا هوای لبت خون من به جوش آورد

هـر دانـــه عنــاب که از شــــــــاخه نمــایـد

رنگین و نکو چون لب یاقوت لبان است

چو چوب عنابم گــر چیــن گرفت روی هم

گـرفت اشکــم در دیــده گونــه عنـاب

به شرط بی بی شمس و  به شرب بابا خمس

به مصطکی و به بــادام و پسته و عنـاب

حاجت به جو آبست و جــوم نیست و لیـکن

دل هست بنفشه صفت واشک چوعناب

بپرسیـــــد سیـــــن دخــت مهـــــــراب را

زخــــوشاب بگشـــــا وعنـــــــــاب را

 بده عناب چون سازی کمند زلف چین بر چین

مرا عناب وار از روی خون آلوده چین خیزد

گهــــی بـــر شـــــــــکر از بــــــادام زدآب

گهــــی خـاییـــد فنـــدق را بـه عنــــاب

لــــب لعـــل عنـــــــاب شــکرشـــــــــکن

زده بـوســـــه بـــر فنـــدق بـــی دهـــن

مریضـــــی کـــه از عشــــق تـب مــی کند

علاجــــــش دوعنــــــاب لـب مـی کند

چو بـــــر زد دل آویــز چنــگی بــه چنگ

چنیــــــن قــولی از قنــــد عنـــاب رنـگ

به خون عـــزیزان فــــــرو بـــرده چنــگ

ســــر انگشتــها کــرده عنــــاب رنــــگ

زان مــی عنـــابــــگون در قــدح آبــگون

ســـاقی مهـــتابــگون تـــرکی حــورانـژاد

دگـــر سبـــزی نـــرویـد بــــرلب جــوی

کـــه آب چشمـــــها عنـــاب گــــون است

–~~~~~~~~~~~~–

8- تولید عناب بر پایه دانش بومی :

8-1- در زبان محلی اصطلاحاتی برای مراحل رسیدن میوه به کار می رود که به شرح ذیل  می باشد :

1 – عدسک : زمان سم پاشی اول عناب است که میوه به اندازه عدس می باشد.

2 – حلقه اندازی : میوه  نارس که قسمت دم آن ( پایین آن ) حلقه قرمز بدهد .

3 – کلپیسه(کلپیسته) : عنابی که قرمز گردد ولی کاملاً رسیده نباشد .

4 – عناب (عنداب) خشک : عنابی را که روی درخت بماند و خشک گردد و بسیار خوش طعم و به رنگ عنابی می باشد.

5 – لیچ : کلپیسه ای راکه آب بدهد و لهیده باشد .

6 – کلشک : عناب آفت زده را کلشک گویند .

7 – مهرگون : عناب گل سوم یا گل آخر را که ریز و خوشمزه می باشد و معمولاً هسته کوچکی دارد .

8-2- روشهای تکثیر :

درخت عناب به سه صورت قابل تکثیر است :

8-2-1- استفاده از پاجوش و جابجایی آنها :

بهترین روش تکثیر عناب، جابجایی پاجوشهای دو ساله است . نهال مناسب برای کاشت باید جوان و دوساله باشد و ارتفاع آن از 5/1 متر بیشتر نباشد تا در هنگام جابجایی نهال کمترین آسیب را ببیند. پاجوش را در اصطلاح محلی شکیر و یا نوچه  می نامند . همچنین تنه آن قرمز رنگ باشد و سیاه ، خاکستری و شیاردار که نشان از سن بالا یا آب نخوردن یا ضعیف بودن نهال است ، نباشد. معمولاً به نهالهای ضعیف و آب نخورده چوب سیاه و یا چوب خشک گفته می شود که گاهی توسط خود باغدار حذف می گردد.

8-2-2-کاشت مغز هسته عناب :

این روش تا حدی مشکل و نیازمند دقت عمل و صبر و شکیبایی فراوان است .در آغاز باید هسته های عناب را از قسمت خوراکی آن جدا کرد و سپس با چکش هسته ها را شکسته ، به گونه ای که مغز عناب آسیبی نبیند. در پاییز مغزهای آماده شده را به زمین مناسب انتقال داده و قشری از کود حیوانی را روی آن ریخته و آبیاری می کنیم . بعد از دو سال مغزها سبز خواهند شد .

8-2-3- قلمه زدن :

قلمه از درختانی انتخاب می شود که باردهی آن خوب و میوه اش مرغوب و اصولاً درخت باید سالم ، قوی و جوان باشد. از شاخه های جوان قلمه هایی به طول  50 سانتیمتر تهیه و در زمین خزانه کاشت می گردند .قلمه ها نباید زخمی باشند ، زیرا باعث پوسیده شدن آنها در خاک می شود . قلمه ای که دارای 4 جوانه باشد، باید  3 جوانه آن در خاک و یک جوانه بیرون از خاک و به صورت اریب باشد .قلمه ها بعد از 3 ماه ریشه دار می شوند .

9-کاشت  عناب :

زمینی که جهت کاشت عناب انتخاب می شود در اصطلاح  محلی نباید سفت باشد بلکه باید پوک باشد تا نهال در آن به راحتی رشد کند و آب زیاد پای درخت نایستد تا  ریشه درخت خفه نشود .برای آماده سازی زمین، در ابتدا زمین شخم سطحی زده می شود و سپس کود گاوی به میزان 10 تا 15 تن در هکتار پاشیده شده و مجدداً عملیات شخم و تسطیح صورت می گیرد. از کودهای گوسفندی و مرغی استفاده نمی شود چون تولید آفت  می کنند . بعد از کوددهی زمین را آب می دهند و صبر می کنند تا زمین گاورو شود کود شیمیایی در سال اول به زمین داده نمی شود چون ریشه را می سوزاند و علت این امر این است که ریشه ها جوان هستند و هنوز بالغ نشده اند و توانایی جذب زیاد را ندارند . پخش کود شیمیایی در سالهای بعد و معمولاً در زمان باردهی صورت می گیرد.در ابتدا با استفاده از ریسمان ، خط کار و نهالها در مناطق باد خیز با فواصل 4× 2 متر و در مناطق با باد کمتر با فاصله 6×4 متر کاشته می شوند و سپس با فاروئر در کنار خط کاشت حرکت کرده و جوی درمی آید. گودالها هر چه عمیق تر باشد برای آینده بهتر است و چون نمی توان درمناطق روستایی از هر نوع ادواتی به دلیل مختلط کاری و عدم رعایت فواصل کاشت درختان، جهت انجام عملیات خاک ورزی استفاده کرد پس چاله ها را معمولاً تا 1×1×1 متر هم حفر می کنند. به هنگام چاله کنی می بایست خاک بالا که آفتاب خورده ، بیل خورده و کود خورده است را در یک طرف ریخت و خاک پایین را در سمت دیگر ریخت و هنگام کاشت نهال ، خاک مرغوب که همان خاک بالایی چاله است را در ته چاله ریخت تا نهال در آینده به راحتی رشد کند و مشکل خفگی آب یا سفتی خاک را نداشته باشد .برای کندن پاجوش، اطراف آن را به اندازه دو سر بیل خالی می کنند تا ریشه ها آسیب نبینند و سپس یک پابیل به زیر محل پاجوش به سمت ریشه  مادری می زنند تا   پاجوش بیفتد و خسارت  به  ریشه آن وارد نشود .

–~~~~~~~~~~~~–

 اگر زمین آماده باشد نهالها بلافاصله در کیسه کتانی مرطوب قرار گرفته و به محل انتقال می یابد و در غیر این صورت در همان نقطه زیر خاک شده تا در زمان مناسب به محل کاشت انتقال یابند، در اعتقاد محلی می گویند: عناب بدگیر است ، چون عناب چوب سفت دارد و ریشه زایی آن پایین است پس باید در کندن و انتقال آن احتیاط کرد. فصل مناسب کاشت از 15 اسفند تا 15 فروردین می باشد و در اصطلاح محلی باید عناب مستی کند یعنی جوانه ها متورم شده ولی باز نشود و رنگ پوست که در زمستان خاکستری روشن شده، تقریباً ، قرمزروشن گردد. هر وقت که پاجوش به محل چاله ها برای کاشت انتقال یافت دو نفر حضور می یابند که یکی نهالها را تا طوقه نگه می دارد و دیگری خاک ریزی در چاله را انجام می دهد . بعد از اتمام کاشت نهال مقداری خاک فشرده می شود تا هوای اطراف ریشه خارج شده و ریشه ها به خاک بچسبند. عناب هر چه طوقه آن آزاد باشد که در آب و رطوبت قرار نگیرد، بهتر تثبیت شده و رشد می کند . رشد عناب به گونه ای است که اگر نم و رطوبت از طریق خاک به آن برسد بهتر از زمانی رشد می کند که ریشه ها در آب غوطه ور باشد .

10- داشت عناب :

10-1- هرس :

هرس ریشه انجام  نمی شود ولی شاخه های اضافی تا حد 3 عدد در هر نهال در مناطق بادخیز و دو تا شاخه در مناطق غیر بادخیز حفظ می شود در سالهای بعد نیز  شاخه های اضافی حذف می گردد تا درخت  بادخور داشته باشد.درخت عناب از8 تا 10فروردین در مناطق گرم و 20 فروردین در مناطق سردتر جوانه می زند و حدود یک ماه بعد از آن گل ظاهر می شود . در هنگام ظهور گل معمولاً آب داده نمی شود تا گلها نریزند، استفاده از کندو رایج نمی باشد ولی باغدارانی که از کندوی زنبور عسل استفاده کرده اند، رضایتمندی خود را از افزایش عملکرد میوه اعلام داشته اند .گلدهی در عناب سه دفعه در مناطق با آب کافی و با فواصل یکماه صورت می پذیرد. از نظر تقویمی جوانه دهی عناب برابر با شروع خواب زعفران است.درخت عناب از8 تا 10 فروردین در مناطق گرم و 20 فروردین در مناطق سردتر جوانه می زند و حدود یک ماه بعد از آن گل ظاهر می شود . عناب گل سوم را مهرگون می نامند که از نظر طعم  لذیذ و خوشمزه می باشد ولی به دلیل کوتاهی دوره رشد آن ،کوچک می ماند .زیر و رو کردن خاک یکی از اقدامات اصلی عناب کاران منطقه در زمان داشت  می باشد که هر سال معمولاً در یک مرحله و در برخی نقاط در دو مرحله بهاره و پاییزه به عمق 30 سانتیمتر در محدوده سایه انداز درخت انجام می شود. این عمل باعث از  بین رفتن علفهای هرز، تهویه بیشتر و بهتر خاک و افزایش سرعت نفوذ آب در خاک، مخلوط شدن کود با خاک و کنترل آفات از جمله مگس عناب می شود.باغداران معتقد هستند اگر درختان را در موقع سر گل آبیاری کنند تعداد کثیری از شکوفه ها خواهد ریخت . این پدیده را می توان چنین توجیه کرد : معلوم شده است اگر میزان رطوبت خاک از 80% ظرفیت تجاوز کند و یا از 20% کمتر شود ، باید منتظر ریزش گلها بود. مناسبترین میزان رطوبت در این مرحله حدود 50% یا ظرفیت زراعی هر خاک است . چون آبیاری در این مرحله میزان رطوبت را  از 80%  بالاتر می برد ، در نتیجه ریزش تشدید می شود (به علت کمی اکسیژن در محیط ریشه ).این پدیده اگر میزان رطوبت از 20% هم کمتر بشود نیز ظاهر خواهد شد(کمی رطوبت). میزان سولفیدها ، بوتیریکها ، متان ، متیل و آلدئیدها تحت شرایط کمبود اکسیژن در خاک بالا می رود. کمبود اکسیژن و زیادی گاز کربنیک و متان و متیل باعث ایجاد هورمون آبسزیک اسید در گیاه می گردد و زیادی این هورمون باعث ریزش برگها و گلها می گردد (خواجه پور،1376).

 

–~~~~~~~~~~~~–

10-2 – آبیاری :

بسته به آب موجود در سال اول آبیاری هر 5 روز و در سالهای بعد هر 10 روز صورت می پذیرد .روش آبیاری مرسوم همان آبیاری کرتی می باشد ولی گاه برای درختان عنابی که امکان آبیاری مداوم وجود ندارد باغداران به صورت خودجوش و ابتکاری از سبو یا کوزه برای آبیاری آنها  استفاده می کنند.( تصویر 5-1) برای مبارزه با سرمازدگی درختان از دود کود گاوی، لاستیک و مخلوطی از هر دو استفاده می شود. آبیاری بسیار خوب است ولی چون اراضی عناب کاری خرده مالکی است و در آن شب خاص که می خواهد سرماوری شود ، همه نمی توانند اراضی خود را آب بدهند(چون آب از آنها نیست) در نتیجه بیشتر از دود استفاده می شود.در باور عموم نظر بر این است ،سالی که باران و برف کافی بیاید درخت عناب علاوه بر تولید گل و میوه خوب ،از رشد خوبی نیز برخوردار خواهد بود .

11- برداشت  عناب :

برداشت از 15 مرداد تا اوایل شهریور به دو صورت تازه خوری و خشک انجام  می گیرد. در هر دو حالت یک نفر به بالای درخت رفته و با یک چوب و یا با دست نسبت به برداشت و زدن ضربه به شاخه هایی که میوه رسیده دارند، اقدام می کند و   میوه های ریخته شده نیز در صافی یا پارچه ای که به همین منظور بافته شده جمع آوری می گردد .عنابهای تازه یا کلپیسه در ظروف کوچک  جمع آوری می شوند تا لهیده نگردند و عنابهای خشک در کیسه 15 تا50 کیلویی جمع آوری شده و انتقال می یابند . میوه تازه را در برابر آفتاب پهن می کنند تا خشک شوند و سپس جمع آوری و  بادکشی برای جدا سازی مواد زاید مانند شاخه ، خاک ، برگ ، عناب کلشک و مهرگونی صورت می گیرد . گاهی به منظور نچسبیدن میوه های تازه به ذرات خاک روی پشت بام و به همدیگر ، مقداری خاکستر نرم را با آن مخلوط می کنند تا رطوبت اضافی گرفته شود و از کیفیت میوه و همچنین دچار شدن به چروکیدگی و دوده (قارچ فوما ژين) جلوگیری گردد.فروش محصول معمولاً به صورت سرباغی و بازار محلی و کمتر در خارج از استان صورت می پذیرد.

12. حکم اجرت کارگر و نگهداری عناب :

در این درختان به 5 حالت عمل می شود :

1.         آبیاری و نگهداری از کارگر و بقیه از مالک : 3  به 1

2.         آبیاری، نگهداری و کوددهی از کارگر و بقیه از مالک : 2 به 1

3.         آبیاری، نگهداری، کوددهی و کاشت نهال با کارگر و بقیه از مالک: نصف به نصف

4.     هرگاه مالک ملک را به کارگر اجاره بدهد: تمام محصول از کارگر و مالک فقط ضامن پول اجاره است. چون اراضی کاشت این درخت اکثراً خرده پا و کوچک می باشند، معیار خاصی برای اجاره زمین نمی باشد و مبنای اجاره براساس گندم است یعنی هر طاقه یا سهم آبی که مثلاً  2 خروار و 70 من گندم بدهد، ملاک اجاره زمین یا یک سهم آب می باشد.

5.   حکم کسی که روی درخت برود و میوه برداشت کند: هرگاه کارگر و مالک میوه های درخت را به کس دیگر بدهند تا پایین کند: تقسیم محصول 10به 1 است یعنی کارگر از محصول پایین شده که در اصطلاح از میان گویند به نسبت 10 به یک از 4 سهم مالک و 10 به یک از یک سهم کارگر به عنوان سهم ته گری، محصول خود را که در حقیقت همان هزینه کارگری اوست بر می دارد.

12-  خواص دارویی :

در باور عمومی عناب  میوه نیست  بلکه گیاه دارویی است و سبب شفاء می شود .

1-    از برگ آن برای مصرف دام استفاده می شود .

2- ازچوب آن برای قصابی ، میانه قلیان ، ساخت شانه و جلک نخ ریسی استفاده  می شود .

3- میوه آن ، رفع سرماخوردگی ، سرفه و تب  می کند.

4- بخور میوه آن بسیار نافع است .

5- مسهل است وچون دیر هضم است رفع گرسنگی می کند .

6- از برگ آن برای شستشو و رنگ آمیزی نخ قالی استفاده می شود .

7- برگ را پخته و روی محل شکستگی یا تورم می گذارند تا بهبود یابد .

8- از پودر برگ، پوست تنه وهسته عناب به عنوان نم گیر و جلوگیری از ایجاد عرق در نوزادان استفاده می شود.

–~~~~~~~~~~~~–

13- مروری بر مطالب :

از گذشته های دور انسان به شیوه های مختلف  اطلاعات را از طبیعت کسب کرده و این دانسته ها را به صورت تجربی ، نوشتاری و یا از طریق شفاهی ( سینه به سینه ) به  نسلهای بعدی منتقل کرده است . این دانشهای سنتی ابعاد وسیعی داشته و از روابط مستقیم آنها با محیط سرچشمه می گرفته است . امروزه  با گسترش تحقیقات مشخص شده است که عملیات کشاورزی نوین ریشه در همان عملیات کشاورزی سنتی داشته و برگرفته از همان روشها می باشد. بنابراین با شناخت صحیح از جنبه های مختلف کشاورزی سنتی در محصولاتی مثل عناب می توان خط مشی آینده آن را به طوری تعیین کرد که ضمن برخورداری از مزایای فناوری ، نیاز کشاورزان را نیز برآورد کند .عناب به عنوان یک گیاه بومی منطقه در جریان تکامل خود در سالیان زیاد به شرایط محیطی و با روح و عشق انسانهای منطقه انس و الفت گرفته به گونه ای که در هر    منطقه ای نیاز به این محصول بیشتر دیده شده است ، تولید و دانش بومی این محصول نسبت به سایر نقاط در این منطقه برتر بوده است .در مجموع شیوه های پرورش و تولید عناب در کشور و خراسان جنوبی بر اساس تجربیات عملی عناب کاران این منطقه شکل گرفته و به تدریج نوعی دانش بومی موفق در جهت تولید این محصول ارزشمند به وجود آمده و گسترش یافته است .

« 1 2 3 4 5 6 7 8 9»

دیدگاهتان را بنویسید