تولید عناب بر پایه دانش بومی
5- علمی کردن «دانش بومی عناب کاری» و بومی کردن «دانش رسمی عناب کاری » :
در دهه اخیر، صاحبان دانش رسمی به سمت دانش بومی گرایش پیدا کرده و برای انطباق فنون و شیوههای بومی با فنون و شیوههای جدید، تلاشی جدی را آغاز نمودهاند. این تلاشها مباحث بدیعی را در گستره توسعه پایدار کشاورزی مطرح نموده است. به عنوان مثال، بحث «کشاورزی ارگانیک»1 از جمله مباحثی است که اخیراً به طور وسیعی مورد توجه قرار گرفته است. متأسفانه به دلیل تعصبات و تفکر منفی حاکم، هرگز برای این شیوه کشاورزی نام «سنتی» و یا «بومی» به کار برده نشده است. بلکه تحت نامهایی نظیر بومشناختی کشاورزی، کشاورزی پسامدرن و کشاورزی زیست محیطی مطرح شدهاند.امروزه، علمی کردن دانش بومی، بخش مهمی از پژوهشهای دانش بومی را به خود اختصاص داده است. ظهور نظام « کشت یکپارچه و بر اساس نقشه دقیق » مصداقی از علمی کردن دانش بومی است. کشت همزمان درختان مثمر با درختان عناب از صدها سال پیش توسط کشاورزان این منطقه متداول بوده است.
علمی کردن دانش بومی عناب کاری به معنای یافتن دلایل علمی کارآیی آن است. در فرآیند علمی کردن دانش بومی عناب کاری ، برخی از متخصصان و پژوهشگران از شناخت جنبههای ظریف فرهنگی روشها و فنون بومی غفلت میورزند. اگر استخراج دانش بومی و علمیکردن آن بدون توجه به ابعاد فرهنگی و ارزشهای حاکم بر جوامع بومی صورت گیرد، در نزد بومیان از مقبولیت لازم برخوردار نخواهد بود. تجربه نشان داده است که بومیان از پذیرفتن شیوههایی که با باورها و نیازهای آنها سازگار نیست، حتی اگر از پشتوانه علمی محکمی نیز برخوردار باشند، سرباز میزنند.
با توجه به مباحث فوق، تلفیق دانش بومی عناب کاری با دانش رسمی عناب کاری با دیدگاه موزهای، یعنی صرفاً حفظ و نگهداری دانش بومی (که مدنظر برخی از دانشمندان و پژوهشگران است) و نیز بستهبندی این دانش که انگیزه اصلی «علمی کردن» آن را فراهم آورده است، تفاوت فاحش دارد ، در واقع، تأکید و توجه به دانش بومی وسیلهای است برای آشتی دادن عالمان علم جدید با بهرهبرداران سنتی که مالکان عرصه و ابزار کشاورزی بودهاند و توسعه کشاورزی و روستایی کشورهای جهان سوم در گرو توسعه آنهاست. همچنین به جای برداشت موزهای از دانش بومی و نیز تجاری کردن و بستهبندی آن، باید کوشید تا زمینه نهادینه کردن تعامل و تلفیق نظاممند دانش بومی با دانش رسمی فراهم شود (آن تراپ، 1378).
6- ضرورتهای تعامل و تلفیق دانش بومی عناب کاری با دانش رسمی عناب کاری در فرآیند توسعه کشاورزی :
بیتوجهی و غفلت از کارآیی و سودمندی دانش بومی عناب کاری ، ریشههای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی دارد. بیتوجهی به دانش بومی عناب کاری ، ریشه در چیرگی خیرهکننده دانش رسمی دارد؛ زیرا دانش رسمی توانسته برای ایجاد فناوری جدید و انتقال از یک محیط به محیط دیگر، منابع و مهارتها را ترکیب نماید.
موانع سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر سر راه پذیرش دانش بومی عناب کاری و همچنین نتایج چشمگیر دانش رسمی باعث شده است که هنوز بسیاری از مراکز عمده دانشگاهی و پژوهشی به دانش بومی عناب کاری و تلفیق آن با دانش جدید عناب کاری بیتوجه باشند. عدم توجه به دانش بومی عناب کاری مناطق روستایی به مثابه اتلاف منابع عظیمی از هوش، استعداد و توانایی محسوب میگردد. دانش بومی و دانش رسمی عناب کاری باید در تمام ابعاد با یکدیگر تلفیق شوند؛ این دو دانش هیچگونه تضاد ذاتی با یکدیگر ندارند و بر اساس منطق انسانی شکل گرفتهاند.
تلفیق دانش بومی و دانش رسمی عناب کاری ، زمانی امکانپذیر است که زمینه تعامل مناسب میان صاحبان علوم رسمی و بومیان (دانش رسمی و دانش بومی) فراهم گردد و موانع تلفیق آن دو برطرف شود. برخی از راهکارهای ضروری که میتوانند روند تعامل و تلفیق آنها را تسریع کنند و موانع را برطرف نمایند به شرح زیرند:
امروزه که دانش رسمی عناب کاری از حمایتهای جدی نهادها و مؤسسههای علمی و دستگاههای دولتی برخوردار است از طریق ارتباطات و آموزش و پرورش گسترش یافته است و این در حالی است که مهارتها و دانش بومی عناب کاری روستایی با وجود سازگاری با شرایط اقلیمی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه روستایی از سوی دستاندرکاران توسعه معتبر شناخته نمیشوند. به عبارت دیگر، دانش بومی عناب کاری در تفکر حاکم بیاعتبار است. از دیدگاه بسیاری از تحصیلکرده های دانشگاهی، اصول و نظریههای علوم رسمی از هر گونه نظام فکری دیگر برتر است. به اعتقاد چمبرز(1378)، برخی از پژوهشگران و دانشآموختگان علوم رسمی نسبت به بومیان و دانش آنها به شکل «فاصلهگیری» و «انکار» واکنش نشان میدهند. امروزه یکی از وظایفی که پیش روی مجامع علمی نظیر دانشگاهها وجود دارد، آگاه ساختن تحصیلکردگان در پرهیز از سرزنش بومیان و یا انکار دانش آنهاست. برخی از دانشگاهها در این زمینه اقدامهایی انجام دادهاند. به عنوان مثال، در سال 1981 ، دانشگاه ایالتی آیووا برنامه آموزشی جدیدی را تحت عنوان «دوره آموزشی گروه مشاوران توسعه» طی مدت یک هفته برگزار کرد که یکی از اهداف آن، بهبود و توسعه و تفاهم جمعی گروهی چند ملیتی و چند رشتهای بود. تا سال 1989، سیزده دوره از این برنامه آموزشی برگزار گردید و در حدود 546 نفر از اعضای هیئت علمی، مدیران دانشگاهها و دانشجویان فوقلیسانس به بالا در 60 رشته از 38 کشور جهان در آن شرکت داشتند. ارزیابیها حاکی از تأثیر شگرف دورههای مذکور بر بهبود نگرش تحصیلکردگان نسبت به افراد بومی و دانش آنها بوده است.