مناظرات و روایات درباره آخوند

مناظرات و روایات درباره آخوند :

1- دلیل بر بطلان جبر و اینکه طریقه مستقیمه ای که باید اعتقاد به آن کرد، اختیار است.

در مناظره با یکی از ملّایان اهل سنّت سخن به حدیث «لاجَبرَ وَ لا تَفویضَ و لَکِن اَمرٌ بَینَ اَمرَین» کشید[1]. چنین معنا کرده و گفت : نیست تفویض که امور و اعمال واگذاشته باشد به بندگان و خدای را هیچ مدخلیتی نباشد. گفتم انصاف و حیا چه شد؟ پس باید ضدّین مجتمع شوند و قوعاً و اعتقاداً به هر دو مفسده گردن نهاد و  به وی گفتم اگر چنین باشد، باید می­فرمودند اَمرٌ مِن الأمرَین، نه بینَ الأمرَین. بلکه امری است میان دو امر. نه به معنی ترکّب از هر دو امر،  منفعل و خجل شد.

2- آیا خاک هم  همان قدرت خاصیت پاک‌کنندگی آب را  دارد

آخوند که به عنوان نماینده قهستان جهت شرکت در مناظرات به هرات می رود و مناظراتی را با علمای اهل تسنن از جمله شمس‌الدین داشته است که شرح آن در ادامه می‌آید : در یکی از جلسات مناظره، بحث و جدل در خصوص مطهرات عنوان می‌شود شمس‌الدین می‌گوید که خاک هم می‌تواند با همان قدرت آب خاصیت پاک‌کنندگی داشته باشد. چون کسی جوابگوی این مسئله نبوده آخوند به او بیان می‌دارد که اگر پاسخ سوالت را بدهم قانع خواهی شد و این مناظرات را تمام خواهی کرد. شمس‌الدین نیز در پاسخ می‌گوید: آری. آخوند به او می‌گوید که من که ریشم کوتاه است. تو که ریش بلندی داری آنرا از نجاسات توالت آلوده و سپس با خاک تطهیر کن، آن وقت این جمع نظر خواهند داد که کدام یک درست می‌گوییم. شمس‌الدین نگاهی به موضع انداخته و ساکت مانده و از پاسخ عاجز می‌ماند لذا نسبت به اتمام مناظره و تایید گفته‌های آخوند اقدام می‌کند. نقل است که بعد از انجام همین مناظرات دستور قتل آخوند به همراه استادش داده می‌شود که آخوند و همراهانش از موضوع اطلاع یافته و شبانه – در حالی‌که چندین بار در مسیر، اسب‌های خود را با قاطر و بالعکس تعویض کرده تا شناسایی نشوند از هرات به سمت قهستان حرکت و از معرکه می‌گریزند.

3 – عقد ازدواج بدون حضور والدین

روایتی از ایشان بدین صورت می‌باشد که در منطقه ناحیه هردنگ، دختر و پسری عاشق هم می‌شوند ولی والدین آن‌ها که بی‌دلیل راضی به ازدواج آن‌ها نبوده‌اند، در این امر مهم پیش‌قدم نمی‌شده‌اند، تا این‌که دختر و پسر به روحانی محل که آخوند ملامحمدحسن هردنگی بوده مراجعه و موضوع را بیان می‌کنند و ایشان نیز نسبت به عقد آن دو نفر اقدام می‌کنند. والدین آن‌ها که از مسئله خبردار می‌شوند، شکایت روحانی را به دربار امیر تومان می‌برند و او نیز آخوند را احضار می‌کند. بعد از حضور آخوند در محل حکومت، امیر با تشدد کلامی به او می‌گوید که چرا بی‌اجازه نسبت به عقد این دو اقدام کرده‌ای، آخوند نیز بلافاصله به او پاسخ می‌دهد که جناب امیر من گناه بی‌توجهی والدین این دو را که می‌توانست باعث فساد در گوشه‌ای از ناحیه هردنگ بشود، بسیار بالاتر از عمل خود می‌دانم که جلوی این فساد را گرفتم و در صورت بروز فساد در این منطقه، مردم و همین والدین، من را می‌شناختند و آن وقت کسی از مردم منطقه نمی‌گفت که آقای امیری هم هست. امیر از این سخن آخوند بسیار خوشحال می‌شود و با اکرام فراوان او را بدرقه می‌کند.

4- استجابت نفرین

روایتی دیگر در خصوص فوت دختر آخوند به نام فاطمه نساء به شرح ذیل می‌باشد: نقل است وجوهات شرعیی که مردم به آخوند می‌داده‌اند، توسط آخوند در صندوقچه‌ای نگهداری می‌شده است. روزی داماد آخوند نسبت به وسوسه همسرش در برداشتن پول‌ها اقدام کرده و سبب به سرقت رفتن صندوقچه توسط دختر آخوند می‌شود. داماد آخوند از او می‌خواهد تا چیزی از این مسئله نگوید تا زمانی که این موضوع از اهمیت بیفتد. چون آخوند به دامادش مشکوک بوده، برای حفظ آبرو به پیش دخترش رفته و از او می‌خواهد واقعیت را بیان کند و یا به شوهرش بگوید که صندوقچه را به جای اول برگردانده تا مسئله پایان یابد. دخترش موضوع را کتمان کرده و به پدر اطمینان می‌دهد که مسئله را از جای دیگری پیگیری نماید. آخوند که به شخص دیگری مظنون نبوده دست به دعا برداشته و از خداوند درخواست می‌کند که دزد وجوهات حتی اگر از نزدیکانش باشد در کمتر از ۳ روز فوت نماید تا شخص دیگری در منطقه توان و جرأت انجام چنین کاری را پیدا نکند. از قضای روزگار نفرین آخوند اثر کرده و دخترش بعد از گذشت ۳ روز، فوت می‌کند.

 

 

5- صداقت و شهامت آخوند

در خصوص صداقت و شهامت آخوند روايتي است كه زماني امير محمد  ابراهيم خان شوكت الملك قصد احداث قناتي را در نزدیكي كوه رچ  و در بالا دست روستاي ركات داشته اند كه در اين خصوص مدت زيادي را با مردم منطقه در رابطه با حفر و يا عدم حفر قنات در حال بحث و جدل بوده است . لذا  از روحانيون و علماء محلي براي حل مسئله دعوت مي شود تا در محل حاضر شده و نظر بدهند ، روحانيون مذكور كه در حقيقت وابسته به خود دستگاه خاندان شوكت الملك بوده اند،ابراز مي دارند كه حفر قنات هيچ مسئله اي را ايجاد نمي كند . مردم كه از اين نظر ناراضي بوده اند و مي دانستند كه نظر داده شده بيشتر از جنبه مصلحت بوده و نه عدالت ،از حاكم مي خواهند كه نظر يك عالم ديگر را هم در اين خصوص بپرسند . لذا از آخوند ملامحمدحسن هردنگي براي حل اين مسئله دعوت مي شود و او نيز در محل حاضر  مي شود . امير از او مي پرسد آيا حفر اين قنات براي اين مكان و مردم ضرر دارد يا خير؟آخوند با آرامش كامل در سه دفعه پاسخ مي دهند بلي ضرر دارد ، ضرر دارد، ضرر دارد و امير نيز كه از دانايي و جسارت او اطلاع كامل داشته، از اين موضوع چشم پوشي كرده و مسئله پايان مي يابد  .

6- پاسخ به شبهه شرعی

نقل است که امیر علم خان سوم  با مجموعه افراد خود در حال  بازدید از منطقه ناحیه هردنگ بوده است.یکی از علمای اهل تسنن نیز با وی بوده،هنگامی که از کنار روستای مبادی می گذرند متوجه احداث پَلهای جدید بر روی پَلهای قدیمی می شود.در هردنگ در حضور امیر علم خان سوم  و میر عبدالصمد(نایب الحکومه ناحیه هردنگ و سرچاه) که همگان میهمان او بوده اند،سوالی را در رابطه با حکم احداث  مرز خاکی بین مزارع بر روی مرز  قدیمی مزارع  بيان و به ساحت آخوند بي احترامي مي كند که علمای حاضر از پاسخ به آن عاجز می مانند. امیر عبدالصمد بلافاصله عده ای را به پیش آخوند فرستاده و موضوع را شرح می دهد و تقاضای جوابیه می کند.آخوند نیز جوابی به شرح ذیل برای امیر فرستاده تا برای آن روحانی سنی خوانده شود که نشان از تسلط کامل او بر مسائل مربوط به 5  مذهب اسلام  دارد.

بسمه ا… تعالی شانه

واضح باشد که حقیر خاکسار محمد حسن و سایر شرکای مزرعه مبادی در بستن پَل در پشت باغ هردنگ که اراضی مزروعی قدیمه مزرعه مبادی است که عامه اهل ناحیه می دانند و یک پَل از زمان سابق بسته بوده و پَل دیگر در سینه آن تازه در اراضی مزروعی خود می بندیم،خود را شرعا مسلطً می دانیم به فتوای علمای اسلام از پنج مذهب سوای شافعی فی احد وجهیّه،هر چند ضرر هم به غیر برسد.چون ملازمان کربلایی میر عبدالصمد بیک فرمودند ترقیم شد که در خدمت ایشان باشد که سنّی را به کتاب خودش ملزم کنند(1299 قمری).

7-  پیش بینی زمان فوت

نقل است كه جناب آخوند يك ماه مانده به زمان فوتش، براي نقاط مختلف پيغام  مي فرستد و اعلام مي كند كه  هر كس سندي يا طلبي در اختيار وي دارد، به ايشان مراجعه و نسبت به تسويه حساب اقدام نمايد تا بعد از فوتش طلبكاري نباشد.به هنگام فوت ايشان نيز افراد زيادي از جمله مقامات مذهبي و سياسي حضور داشته اند به طوري كه با ديدن خانه و قبر مرحوم، مدعوين كلاههاي خود را از سر برداشته و محكم بر زمين مي كوبند تا همراه با گريه و ناله و سوگ خواني تاسف شديد خود را از فوت راحل اعلام كنند  و نیز جلسات متعدد عزاداري در قاینات برگزار گرديده است.

8- خرید سماور

نقل است که هنوز سماور در قهستان در جایی به غیر از خاندان حکومتی وجود نداشته است. روزی در سفری که آخوند با دخترش سکینه به بیرجند داشته،در جلسه ای سماوری ی بیند که دختر آخوند از دیدن آن تعجب می کند، در راه برگشت دختر آخوند به وی می گوید که آخوند آن چه بود که پایینش آتش و بالایش آب می غُلّید.آخوند به دخترش می گوید : ضعیفه آن چیزی را که پایینش آتش و بالای آن آب  می غُلَّد، نامش سماور است. بعد از مدتی آخوند در سفری به کرمان، سماوری را برای دخترش خریده و به او هدیه می کند [2] .

9-  زهد و ساده زیستی فراوان

در طول تاریخ علما و عرفای زیادی بوده اند که  فقارت آنها در دوران زندگی همیشه زبانزد بوده و روشن گر راه سالکان الهی می باشد. در این میان آخوند نیز مستثنی نبوده و آنچه که از برخی روایات بر می آید وی در اواخر زندگی خود از نظر درآمد مالی در جایگاه مناسبی نبوده آنچنانکه توانایی خرید یا حتی نگهداری حیوانی مثل الاغ نیز برای وی مقدور نبوده است. با وجود احترام خاص وی در بین روحانیون ، مردم  و امرای مختلف ولایت قاینات و سیستان و مهیا بودن زندگی تجملاتی برای او و استجابت هر گونه جایگاه مادی برای وی از سوی حاکمان محلی، وی گوشه نشینی و خدمت به مردمان منطقه دوردست عربخانه را به زندگی اعیانی در بیرجند ترجیح می دهد آنگونه که حتی محل مدفن نامبرده نیز همچنان ساده و بدون هیچگونه بقعه ای می باشد و با گذشت حدود 120 سال از فوت وی این قبر همچنان پابرجا است(غوث،1391 و راشد،1342). او شخصی است که در روایات مردمی منطقه در زمان فوتش از مال دنیا چیزی برای وراث باقی نگذاشت. در تایید این صحبت سندی است که در آن آخوند به امیر اسماعیل خان شوکت الملک در سال 1321 قمری در نامه ای وضعیت مزار روستای دهک را شرح می دهد. در قسمتهایی از این سند متن ذیل آمده است : (غوث و همکاران، 1394)

……………. حیوان سواری که به مزار یا جای دیگر رفت و آمد نمایم ندارم اگر در سری اصطبل حیوانی یا الاغی زیاد باشد مرحمت خواهند فرمود قوه مخارج حیوان دیگر ندارم و همان الاغ را خواهش دارم……………

جالب است  یک روحانی مورد احترام حکومت، مردم و روحانیون در 10 سال مانده به آخر عمرش و در سن 52 سالگی توانایی خرید یک الاغ را هم ندارد.

 

10- پس گرفتن زمین بخاطر تاییدیه آخوند

آقای محمدی گیو بازنشسته فرهنگی، بحث و جدلی با یکی از آشنایان به خاطر زمینی در روستای گیو داشته که تنها سند وی که حاکی از مالکیت او داشته سندی بوده که ملا محمد حسن برای اجدادش مهر کرده بود. وی می گوید در دادگاه وقتی سند را ارائه کردم قاضی بدون هیچگونه مشکلی رای به نفع من داد و  زمین خود را بدست آوردم.

متن سند شماره :

مرقوم می شود در باب منازعه که صفر علی اکبر حسنخوان در خصوص بندساری که واقع در مزرعه گیو است با محمد رضای زینل العابدین داشت ………. بندسار متنازع فیه حق و مال محمد رضا می باشد و صفر علی اکبر  را هیچ حقی نیست ….. هفتم جمادی الاولی 1309 قمری.

تایید آخوند : صحیح است و عمل به آن لازم است … فی جمادی الاولی 1310 قمری.

 

11- رفع شبهه تایید خلافت ابی بکر به تقریر یا ذنابه حضرت علی (ع) در مناظره با اهل سنت :

بعضی از اهل عصر از اهل سنت که فقیر با او مباحثه کردم استدلال کرد در حقیقت خلافت ابی بکر بر تقریر حضرت علی (ع). چه شمشیر  نکشید و جنگ نکرد و تقریر امام حجت است به مذهب شما شیعه چون فعل امام. این سخن را  بر وی نقض کردم که پس علی تقریر کرد قتل عثمان را و ورع و منع کرد به نفس نفیس و شمشیر نکشید و مطالبه خون او نکرد با اینکه در مدینه بود و تا 3 روز جسد عثمان بر زمین ماند. پس فعل علی (ع) دلالت می کند که عثمان مستحق قتل بوده و دم او هدر بود. پس خلافت او باطل شد چون از او باطل شد به اجماع مرکب و عدم قول به فصل خلافت شیخین نیز باطل می شود.

 

[1] – تفسیر قمی، ج1، ص226؛ کافی، ج1، ص160؛ توحید، ص206.

 

 



درج مطالب این پایگاه با ذکر منبع در رسانه های دیگر بلامانع می باشد .