مناظرات و روایات درباره آخوند

مناظرات و روایات درباره آخوند :

1- دلیل بر بطلان جبر و اینکه طریقه مستقیمه ای که باید اعتقاد به آن کرد، اختیار است.

در مناظره با یکی از ملّایان اهل سنّت سخن به حدیث «لاجَبرَ وَ لا تَفویضَ و لَکِن اَمرٌ بَینَ اَمرَین» کشید[1]. چنین معنا کرده و گفت : نیست تفویض که امور و اعمال واگذاشته باشد به بندگان و خدای را هیچ مدخلیتی نباشد. گفتم انصاف و حیا چه شد؟ پس باید ضدّین مجتمع شوند و قوعاً و اعتقاداً به هر دو مفسده گردن نهاد و  به وی گفتم اگر چنین باشد، باید می­فرمودند اَمرٌ مِن الأمرَین، نه بینَ الأمرَین. بلکه امری است میان دو امر. نه به معنی ترکّب از هر دو امر،  منفعل و خجل شد.

2- آیا خاک هم  همان قدرت خاصیت پاک‌کنندگی آب را  دارد

آخوند که به عنوان نماینده قهستان جهت شرکت در مناظرات به هرات می رود و مناظراتی را با علمای اهل تسنن از جمله شمس‌الدین داشته است که شرح آن در ادامه می‌آید : در یکی از جلسات مناظره، بحث و جدل در خصوص مطهرات عنوان می‌شود شمس‌الدین می‌گوید که خاک هم می‌تواند با همان قدرت آب خاصیت پاک‌کنندگی داشته باشد. چون کسی جوابگوی این مسئله نبوده آخوند به او بیان می‌دارد که اگر پاسخ سوالت را بدهم قانع خواهی شد و این مناظرات را تمام خواهی کرد. شمس‌الدین نیز در پاسخ می‌گوید: آری. آخوند به او می‌گوید که من که ریشم کوتاه است. تو که ریش بلندی داری آنرا از نجاسات توالت آلوده و سپس با خاک تطهیر کن، آن وقت این جمع نظر خواهند داد که کدام یک درست می‌گوییم. شمس‌الدین نگاهی به موضع انداخته و ساکت مانده و از پاسخ عاجز می‌ماند لذا نسبت به اتمام مناظره و تایید گفته‌های آخوند اقدام می‌کند. نقل است که بعد از انجام همین مناظرات دستور قتل آخوند به همراه استادش داده می‌شود که آخوند و همراهانش از موضوع اطلاع یافته و شبانه – در حالی‌که چندین بار در مسیر، اسب‌های خود را با قاطر و بالعکس تعویض کرده تا شناسایی نشوند از هرات به سمت قهستان حرکت و از معرکه می‌گریزند.

3 – عقد ازدواج بدون حضور والدین

روایتی از ایشان بدین صورت می‌باشد که در منطقه ناحیه هردنگ، دختر و پسری عاشق هم می‌شوند ولی والدین آن‌ها که بی‌دلیل راضی به ازدواج آن‌ها نبوده‌اند، در این امر مهم پیش‌قدم نمی‌شده‌اند، تا این‌که دختر و پسر به روحانی محل که آخوند ملامحمدحسن هردنگی بوده مراجعه و موضوع را بیان می‌کنند و ایشان نیز نسبت به عقد آن دو نفر اقدام می‌کنند. والدین آن‌ها که از مسئله خبردار می‌شوند، شکایت روحانی را به دربار امیر تومان می‌برند و او نیز آخوند را احضار می‌کند. بعد از حضور آخوند در محل حکومت، امیر با تشدد کلامی به او می‌گوید که چرا بی‌اجازه نسبت به عقد این دو اقدام کرده‌ای، آخوند نیز بلافاصله به او پاسخ می‌دهد که جناب امیر من گناه بی‌توجهی والدین این دو را که می‌توانست باعث فساد در گوشه‌ای از ناحیه هردنگ بشود، بسیار بالاتر از عمل خود می‌دانم که جلوی این فساد را گرفتم و در صورت بروز فساد در این منطقه، مردم و همین والدین، من را می‌شناختند و آن وقت کسی از مردم منطقه نمی‌گفت که آقای امیری هم هست. امیر از این سخن آخوند بسیار خوشحال می‌شود و با اکرام فراوان او را بدرقه می‌کند.

4- استجابت نفرین

روایتی دیگر در خصوص فوت دختر آخوند به نام فاطمه نساء به شرح ذیل می‌باشد: نقل است وجوهات شرعیی که مردم به آخوند می‌داده‌اند، توسط آخوند در صندوقچه‌ای نگهداری می‌شده است. روزی داماد آخوند نسبت به وسوسه همسرش در برداشتن پول‌ها اقدام کرده و سبب به سرقت رفتن صندوقچه توسط دختر آخوند می‌شود. داماد آخوند از او می‌خواهد تا چیزی از این مسئله نگوید تا زمانی که این موضوع از اهمیت بیفتد. چون آخوند به دامادش مشکوک بوده، برای حفظ آبرو به پیش دخترش رفته و از او می‌خواهد واقعیت را بیان کند و یا به شوهرش بگوید که صندوقچه را به جای اول برگردانده تا مسئله پایان یابد. دخترش موضوع را کتمان کرده و به پدر اطمینان می‌دهد که مسئله را از جای دیگری پیگیری نماید. آخوند که به شخص دیگری مظنون نبوده دست به دعا برداشته و از خداوند درخواست می‌کند که دزد وجوهات حتی اگر از نزدیکانش باشد در کمتر از ۳ روز فوت نماید تا شخص دیگری در منطقه توان و جرأت انجام چنین کاری را پیدا نکند. از قضای روزگار نفرین آخوند اثر کرده و دخترش بعد از گذشت ۳ روز، فوت می‌کند.

5- خوردن شیرینی بر خلاف عادت

آخوند شخصی بوده که در اکل و شرب خود زیاده‌روی نمی‌کرده و به همین دلیل اگر در مجالس مختلف به او شیرینی و یا تنقّلات دیگری تعارف می‌شده، بیشتر از یک عدد شیرینی بر نمی‌داشته است. روزی امیر اسماعیل خان علم به مناسبت تصدّی حکومتش نسبت به برگزاری جلسه‌ای با حضور علماء و روحانیون اقدام می‌کند. چون در این جلسه از آخوند نیز دعوت شده بود او نیز در جلسه حضور می‌یابد. به هنگام پذیرایی آخوند برخلاف رسم همیشه چند عدد شیرینی برداشته و می‌خورد، امیر اسماعیل خان علم که از روش آخوند در اکل و شرب اطلاع داشته، این عمل را تصدیقی از سوی آخوند در تصدی حکومتش دانسته و بسیار خوشحال می‌شود و برای این‌که فخرفروشی در جلسه کرده باشد، از آخوند می‌خواهد که دلیل این کارش را بیان کند. آخوند در ابتدا از پاسخ امتناع می‌ورزد ولی چون امیر در جمع می‌گوید: مگر نه این‌که این کار به خاطر خوشحالی شما در این روز بزرگ بوده و این یعنی تأییدی بر حکومت من؛ آخوند به امیر این گونه پاسخ می‌دهد: زمانی که ظرف شیرینی را به پیش من آوردند شیطان بر من غالب شد و به من گفت که مثل همیشه چیزی برندار تا پیش امیر و افراد حاضر عزیزتر شوی و من نیز به خاطر این‌که بر نفس امّاره خود غلبه کرده باشم برخلاف رسم معمول چند عدد شیرینی برداشتم تا یک چنین ذهنیتی در بین جمع حاضر ایجاد نشود.

6- توصیه به امیر اسماعیل خان برای ساخت حسنیه شوکتیه

نقل است که امیر اسماعیل خان خزیمه والی قاینات در حدود 1308 قمری خوابی می‌بیند که سبب ترس فراوانی در او می‌شود. به علماء مراجعه می‌کند پاسخی که وی را قانع کند دریافت نمی‌کند. در این میان ملا محمدحسن به وی می‌گوید که در مال تو شبهاتی است که در آخرت تو را به جهنم خواهد برد لذا توصیه می‌کنم که برای پاک کردن مالت حسینیه‌ای برای عزاداری امام حسین (علیه‌السّلام) بسازی تا هر ساله در آن مراسم تعزیه و عزاداری برگزار گردد و این راه نجات تو خواهد بود. این حسینیه به نام شوکتیه در قدیم و در حال حاضر حسینیه امام رضا (علیه‌السّلام) در بیرجند مشهور است.

7- توصیه به وقف ملک به امیر علم خان و امیر اسماعیل خان بر مزار دهک و تعمیر امامزاده سیدناالحسین عربخانه :

نقل است که امیر علم خان در حدود 1285 قمری به قصد فتح سیستان با علماء مشورتی می کند که در این میان ملا محمد حسن به وی می گوید که نذری کند بر مزار سید حسین عربخانه و اگر نذر قبول افتاد و وی در سفر سیستان موفق شد، قول دهد که این مزار را آباد گرداند. به لطف خداوند این اتفاق افتاده و امیر تومان بعد از بازگشت از سفر سیستان، ضمن وقف ملکی از روستای حسین اباد بر مزار، خود و سپس پسرش امیر اسماعیل خان  شروع به ساخت و سازهایی در آنجا کرده که سرانجام در سال  1317 قمری این مزار با مدیریت ملا محمد حسن، تعمیر اساسی می گردد.

8-  اینکه اول کسی که تصدیق معراج جسمانی نبی کرد صدیق بود

خود شفاها در مجلس بعضی از  ملایان اهل سنت شنیدم اینکه اول کسی که تصدیق معراج جسمانی نبی کرد ابوبکر بود و به همین دلیل ملقب شد به صدیق. به ایشان گفتم این سخن چگونه وفق می دهید با سخن بی بی عایشه که می فرمود جسد نبی غایب نشد در معراج. پس معلوم است که یا تصدیق صدیق و تکذیب به صفت ایشان هر دو کذب است. همگان ساکت شده و پلوت کرده و تا آخر جلسه هیچ نگفتند.

9- در بیان اینکه رویت خدا به باصره خواهد بود (مناظره با صوفی) :

بلی در مناظره گروهی با اهل این طایفه (صوفیه) که معروف به فهم هستند بیان کردند که رویت خداوند به باصره، اصل تصویر حق است و گفتند که چه عیب دارد که قرار داده باشد که بعد از ملاحظه به این باصره و جارحه مخصوصه علم ضروری به خود را از برای فیه کان خلق کند. لذا  گفتم فرض کن خورشید در آسمان یک جزء از نور کرسی است و نور کرسی یک جزء از صد هزاران نور عرش و نور عرش یک جزء از صد هزاران نور حجاب و نور عرش یک جزء از صد هزاران نور سر خداوند. آیا قدرت داری که نظر کنی به کوچکترین جزء نور اسرار الهی که نور خورشید باشد وقتی که در پشت ابر نیست و سپس گفتم ای عارف منصف، این الفاظ با آن  تمحل و تصحیح وفق می دهد یا نه و چون در مناظره عاجز آمدند جواب دادند که دیده خواهد شد خدا بلا کیف و دیگری در ضیق واقع شد و مکرر می گفت رویت خداوند یعنی بلق تا گلویش پاره شد.

10- روحانی اعظم :

مرحوم عبدا… حقیقی به نقل از ملا محمد حسین سمسول آبادی نقل کرده که در زمان تحصیل این روحانی فقط سه روحانی اعظم در منطقه قاینات حضور داشته اند که اسامی آنها محمد حسن هردنگی، علی اکبر چهکندوکی و محمد حسن خوسفی قاینی می باشد.

11- شرمنده از رفتار :

نقل است که در روستای چهکندوک نهارجان   و یا رهیزک جلسه ای در مباحث فقهی بین روحانیون منطقه توسط یکی از روحانیون به نام قاینات، در این روستا  تشکیل  می شود. مسئله ای فقهی توسط حاضرین مطرح و صاحب جلسه در پاسخ عاجز می ماند و آخوند مسئله  را به نحوی زیرکانه پاسخ می دهد که این عمل وی مورد انتقاد روحانی  مذکور  قرار گرفته و با لفظ ساکت شو آخوند روستازاده دهاتی  به ساحت ملا محمد حسن هردنگی اهانت می کند.آخوند نیز با آرامش کامل جلسه را ترک و به هردنگ بر می گردد.چند روز بعد آخوند برای زیارت به سمت مزار کاهی حرکت کرده و در کنار روستای چهکندوک اُتراق کرده و برخلاف همیشه به روستا وارد نمی شود. صبح زود روحانی این روستا از دور متوجه حضور آخوند هردنگی در میان جمعیت مشتاق در خارج از روستا می شود. او که خود را تنها می بیند بسیار شرمسار از حرکت چند روز پیش خود شده، شتابان خود را به آخوند هردنگی رسانده و ضمن عذرخواهی به او اعلام می دارد که جناب آخوند گستاخی چند روز پیش من را به حساب کهولت سن و بی حوصلگی حقیر بگذارید و بر من و مردم این روستا منت گذاشته،به خانه تشریف بیاورید تا در خدمت شما باشیم.آخوند ملا محمد حسن نیز این درخواست را رد و ضمن احترام فراوان به این روحانی می گوید که  حقیر قصد داشتم به منزل شما بزرگزاده بیایم ولی دروازه های شهر شما بر من روستایی و دهاتی بسته بود  .

12- صداقت و شهامت آخوند

در خصوص صداقت و شهامت آخوند روايتي است كه زماني امير محمد  ابراهيم خان شوكت الملك قصد احداث قناتي را در نزدیكي كوه رچ  و در بالا دست روستاي ركات داشته اند كه در اين خصوص مدت زيادي را با مردم منطقه در رابطه با حفر و يا عدم حفر قنات در حال بحث و جدل بوده است . لذا  از روحانيون و علماء محلي براي حل مسئله دعوت مي شود تا در محل حاضر شده و نظر بدهند ، روحانيون مذكور كه در حقيقت وابسته به خود دستگاه خاندان شوكت الملك بوده اند،ابراز مي دارند كه حفر قنات هيچ مسئله اي را ايجاد نمي كند . مردم كه از اين نظر ناراضي بوده اند و مي دانستند كه نظر داده شده بيشتر از جنبه مصلحت بوده و نه عدالت ،از حاكم مي خواهند كه نظر يك عالم ديگر را هم در اين خصوص بپرسند . لذا از آخوند ملامحمدحسن هردنگي براي حل اين مسئله دعوت مي شود و او نيز در محل حاضر  مي شود . امير از او مي پرسد آيا حفر اين قنات براي اين مكان و مردم ضرر دارد يا خير؟آخوند با آرامش كامل در سه دفعه پاسخ مي دهند بلي ضرر دارد ، ضرر دارد، ضرر دارد و امير نيز كه از دانايي و جسارت او اطلاع كامل داشته، از اين موضوع چشم پوشي كرده و مسئله پايان مي يابد  .

13- پاسخ به شبهه شرعی

نقل است که امیر علم خان سوم  با مجموعه افراد خود در حال  بازدید از منطقه ناحیه هردنگ بوده است.یکی از علمای اهل تسنن نیز با وی بوده،هنگامی که از کنار روستای مبادی می گذرند متوجه احداث پَلهای جدید بر روی پَلهای قدیمی می شود.در هردنگ در حضور امیر علم خان سوم  و میر عبدالصمد(نایب الحکومه ناحیه هردنگ و سرچاه) که همگان میهمان او بوده اند،سوالی را در رابطه با حکم احداث  مرز خاکی بین مزارع بر روی مرز  قدیمی مزارع  بيان و به ساحت آخوند بي احترامي مي كند که علمای حاضر از پاسخ به آن عاجز می مانند. امیر عبدالصمد بلافاصله عده ای را به پیش آخوند فرستاده و موضوع را شرح می دهد و تقاضای جوابیه می کند.آخوند نیز جوابی به شرح ذیل برای امیر فرستاده تا برای آن روحانی سنی خوانده شود که نشان از تسلط کامل او بر مسائل مربوط به 5  مذهب اسلام  دارد.

بسمه ا… تعالی شانه

واضح باشد که حقیر خاکسار محمد حسن و سایر شرکای مزرعه مبادی در بستن پَل در پشت باغ هردنگ که اراضی مزروعی قدیمه مزرعه مبادی است که عامه اهل ناحیه می دانند و یک پَل از زمان سابق بسته بوده و پَل دیگر در سینه آن تازه در اراضی مزروعی خود می بندیم،خود را شرعا مسلطً می دانیم به فتوای علمای اسلام از پنج مذهب سوای شافعی فی احد وجهیّه،هر چند ضرر هم به غیر برسد.چون ملازمان کربلایی میر عبدالصمد بیک فرمودند ترقیم شد که در خدمت ایشان باشد که سنّی را به کتاب خودش ملزم کنند(1299 قمری).

14-  پیش بینی زمان فوت

نقل است كه جناب آخوند يك ماه مانده به زمان فوتش، براي نقاط مختلف پيغام  مي فرستد و اعلام مي كند كه  هر كس سندي يا طلبي در اختيار وي دارد، به ايشان مراجعه و نسبت به تسويه حساب اقدام نمايد تا بعد از فوتش طلبكاري نباشد.به هنگام فوت ايشان نيز افراد زيادي از جمله مقامات مذهبي و سياسي حضور داشته اند به طوري كه با ديدن خانه و قبر مرحوم، مدعوين كلاههاي خود را از سر برداشته و محكم بر زمين مي كوبند تا همراه با گريه و ناله و سوگ خواني تاسف شديد خود را از فوت راحل اعلام كنند  و نیز جلسات متعدد عزاداري در قاینات برگزار گرديده است.

15- خرید سماور

نقل است که هنوز سماور در قهستان در جایی به غیر از خاندان حکومتی وجود نداشته است. روزی در سفری که آخوند با دخترش سکینه به بیرجند داشته،در جلسه ای سماوری ی بیند که دختر آخوند از دیدن آن تعجب می کند، در راه برگشت دختر آخوند به وی می گوید که آخوند آن چه بود که پایینش آتش و بالایش آب می غُلّید.آخوند به دخترش می گوید : ضعیفه آن چیزی را که پایینش آتش و بالای آن آب  می غُلَّد، نامش سماور است. بعد از مدتی آخوند در سفری به کرمان، سماوری را برای دخترش خریده و به او هدیه می کند [2] .

15-  زهد و ساده زیستی فراوان

در طول تاریخ علما و عرفای زیادی بوده اند که  فقارت آنها در دوران زندگی همیشه زبانزد بوده و روشن گر راه سالکان الهی می باشد. در این میان آخوند نیز مستثنی نبوده و آنچه که از برخی روایات بر می آید وی در اواخر زندگی خود از نظر درآمد مالی در جایگاه مناسبی نبوده آنچنانکه توانایی خرید یا حتی نگهداری حیوانی مثل الاغ نیز برای وی مقدور نبوده است. با وجود احترام خاص وی در بین روحانیون ، مردم  و امرای مختلف ولایت قاینات و سیستان و مهیا بودن زندگی تجملاتی برای او و استجابت هر گونه جایگاه مادی برای وی از سوی حاکمان محلی، وی گوشه نشینی و خدمت به مردمان منطقه دوردست عربخانه را به زندگی اعیانی در بیرجند ترجیح می دهد آنگونه که حتی محل مدفن نامبرده نیز همچنان ساده و بدون هیچگونه بقعه ای می باشد و با گذشت حدود 120 سال از فوت وی این قبر همچنان پابرجا است(غوث،1391 و راشد،1342). او شخصی است که در روایات مردمی منطقه در زمان فوتش از مال دنیا چیزی برای وراث باقی نگذاشت. در تایید این صحبت سندی است که در آن آخوند به امیر اسماعیل خان شوکت الملک در سال 1321 قمری در نامه ای وضعیت مزار روستای دهک را شرح می دهد. در قسمتهایی از این سند متن ذیل آمده است : (غوث و همکاران، 1394)

……………. حیوان سواری که به مزار یا جای دیگر رفت و آمد نمایم ندارم اگر در سری اصطبل حیوانی یا الاغی زیاد باشد مرحمت خواهند فرمود قوه مخارج حیوان دیگر ندارم و همان الاغ را خواهش دارم……………

جالب است  یک روحانی مورد احترام حکومت، مردم و روحانیون در 10 سال مانده به آخر عمرش و در سن 52 سالگی توانایی خرید یک الاغ را هم ندارد.

 

16- پس گرفتن زمین بخاطر تاییدیه آخوند

آقای محمدی گیو بازنشسته فرهنگی، بحث و جدلی با یکی از آشنایان به خاطر زمینی در روستای گیو داشته که تنها سند وی که حاکی از مالکیت او داشته سندی بوده که ملا محمد حسن برای اجدادش مهر کرده بود. وی می گوید در دادگاه وقتی سند را ارائه کردم قاضی بدون هیچگونه مشکلی رای به نفع من داد و  زمین خود را بدست آوردم.

متن سند شماره :

مرقوم می شود در باب منازعه که صفر علی اکبر حسنخوان در خصوص بندساری که واقع در مزرعه گیو است با محمد رضای زینل العابدین داشت ………. بندسار متنازع فیه حق و مال محمد رضا می باشد و صفر علی اکبر  را هیچ حقی نیست ….. هفتم جمادی الاولی 1309 قمری.

تایید آخوند : صحیح است و عمل به آن لازم است … فی جمادی الاولی 1310 قمری.

 

17- رفع شبهه تایید خلافت ابی بکر به تقریر یا ذنابه حضرت علی (ع) در مناظره با اهل سنت :

بعضی از اهل عصر از اهل سنت که فقیر با او مباحثه کردم استدلال کرد در حقیقت خلافت ابی بکر بر تقریر حضرت علی (ع). چه شمشیر  نکشید و جنگ نکرد و تقریر امام حجت است به مذهب شما شیعه چون فعل امام. این سخن را  بر وی نقض کردم که پس علی تقریر کرد قتل عثمان را و ورع و منع کرد به نفس نفیس و شمشیر نکشید و مطالبه خون او نکرد با اینکه در مدینه بود و تا 3 روز جسد عثمان بر زمین ماند. پس فعل علی (ع) دلالت می کند که عثمان مستحق قتل بوده و دم او هدر بود. پس خلافت او باطل شد چون از او باطل شد به اجماع مرکب و عدم قول به فصل خلافت شیخین نیز باطل می شود.

 

[1] – تفسیر قمی، ج1، ص226؛ کافی، ج1، ص160؛ توحید، ص206.

18-مناظره اخوند ملا محمد حسن هردنگی با ملا ابراهیم و ملا محمد عثمان گزیکی

ملا ابراهیم گزیکی و همراهش ملا محمد عثمان به نقد علمای شیعه می پردازد و علمای آن موقع به هر علتی از پاسخ عاجز می مانند، آخوند هردنگی در بیرجند نبوده و بلافاصله می فرستند دنبال ایشان در روستای مبادی. وی می آید و از ملا ابراهیم اجازه استراحتی یکروزه می خواهد ولی ملا ابراهیم به آخوند می گوید که بزرگتر از تو کسی نبود که یک بچه را به پیش من فرستاده اند. آخوند می گوید که حال که چنین است بفرمایید سوالاتتان چه بوده و مناظره شروع می شود. در هر صورت کار مناظره بجایی می رسد که ملا ابراهیم می گوید که سجده بر مهر شرک است و شما بت پرستید. آخوند مدتی تامل می کند و ریشش را در دست بازی می دهد و می گوید راست گفتی تا الان به این موضوع به اینگونه فکر نکرده بودم تا قبل از اینکه از صراط مستقیم خارج نشده ایم قرآنی بخوانیم . ملا ابراهیم می گوید باشد و قرآنی می آورد و به آخوند می گوید که شما بخوانید ولی آخوند به او می گوید شما بزرگترید چند آیه بخوانید تا فیض ببرم. ملا ابراهیم قرآن را گرفته و جلد چرمی آنرا می بوسد تا قرآن بخواند. آخوند می خندد و می گوید ملا ابراهیم حالا ما مشرکیم شما چرا بر پوست بره بوسه می زنید. از شما تعجب. ملا ابراهیم سکوت کرده و می گوید من پوست را نبوسیدم جوان. به چیزی که توش هست احترام گذاشتم . در این لحظه آخوند هم می گوید که خوب هدف ما از سجده بر مهر همان سجده بر خداوند است که در این لحظه ملا محمد عثمان و ملا ابراهیم هر دو با عصبانیت می گویند در تعجبیم که اگر شما برحقید چرا سنی از شما بیشتره. اخوند هردنگی هم می گوید اخرین دفاعتان همینه می گوید بلی و آخوند می گوید بفرما تعداد خلاهای یک شهر بیشتره یا مساجد آن. ملا ابراهیم و ملا محمد عثمان سکوت شدیدی کرده و از جلسه خارج می شوند. ملا ابراهیم هم تا چند روزی مریض بوده تا اینکه آخوند هردنگی بعد از یک هفته ای در سفری که به بیرجند داشته به عیادتش می رود و می گوید جناب مولوی این جنگ و دعوا برای چیست در حالیکه هر دو طایفه اصول سه گانه را قبول داریم و در مذهب خود شماست که غیر مسلمان شخصیست که این سه اصل را قبول نداشته باشد و در مذهب ما اصل امامت اصل است نه در مذهب شما پس ما باید شما را تکفیر کنیم که نمی کنیم.

 

19- آیا خطاهای خلفا با اجتهاد آنها رفع می شود

موضوعی که در برخی از مناظرات و مباحثات با برادران داشته ام این بود که می گویند خطاهای خلفا را که نمی توانند منکر شوند به اجتهاد خلیفه تصحیح می کنند. به آنها بیان کردم که اگر اجتهاد خلیفه نیکو می بود که چه حاجت به خلیفه، هر کس اجتهادی بکند و به اجتهاد خود برود مدتی سکوت کردند و برخی از آنها گفتند فقط اجتهاد خلیفه حجت است نه هر کس که دوباره جوابشان دادم که خلافتی که نه به نص خدا و رسول باشد هر یک از اوصاف چنین خلیفه را که خواهی مناط صحت اجتهاد قرار دهی از دیگری اولی تر نخواهد بود و به سَبَر و تقسیم و دوران و تردید نفی علت از کل صفات می شود و این مطلب بدیهی است و حاجت به تطویل ندارد. همگان سکوت کرده و هیچ نگفتند



درج مطالب این پایگاه با ذکر منبع در رسانه های دیگر بلامانع می باشد .