سفر نامه هرات آخوند

آخوند به امر استادش به اتفاق سید ابوتراب پسر آقا سید ابوطالب که بیمار بوده ،در سال 1292 قمری برای معالجه عازم افغانستان شده و حاصل مسافرتش سفر نامه ای بوده است که متاسفانه از میان رفته و جز اوراق پراکنده ای از آن چیزی به جا نمانده است. در این کتاب شرح کارهایی که در ضمن مسافرت انجام داده و همچنین مباحثاتی که با علمای تسنن کرده است،داده شده به خصوص متن مذاکرات خود با شمس الدین هروی را در آنجا نقل کرده است.

… و در مصاحبه و مشافهه با بعضي از ملایان از برادارن در قصبه بيرجند و در سفر هرات شنيده شده اين است كه اجماع كردند بر خلافت ابي بكر او خليفه بود و فساد خلافت او معلوم نيست پس حق است اگرچه بعضي اهل سنت كه چون ديده اند كه اجماع را پا برجا نمي توان كرد تمسك به اجماع نكرده اند لخروج كثير من الاصحاب بلكه بر نصوص خاصه به خودكه در طرق ما اثري ندارد تمسك كرده اند و انشاءاله صحت و فساد همه خواهد آمد و به شگفتي مي آورد مرا نقل مصاحبه كه با بعضي از ايشان كردم.در مباحثه از او سوال كردم كه دليل برخلاف صديق چه داري گفت اجماع پس از قدري صحبت سوال كردم كه اجماع دليل ظني است يا قطعي گفت ظني باز او را دور انداختم و سوال كردم كه مساله خلافت از مسائل اصول است يا مسئله فرعيه گفت از مسائل اصول باز او را غافل كرده سوال كردم كه در اصول قطع معتبر است يا ظن كافي است گفت قطع معتبر است آن وقت گفتم اي  بي انصاف مسئله اصوليه راكه خود مي گويي قطع معتبراست به اجماعي كه خود مي گويي ظن است ثابت مي كني و صديق را خليفه مي داني حيران و مبهوت شد مدتي و حاضران همه بر او خنديدند و در آخر خودش هم خنديد و عدول كرد و گفت اين مساله فرعيه است و همه ايشان اين مساله را از مسائل فرعيه مي دانند و هيچ ملتفت نمي شوند كه همين حديث مشهور بين الفريقين كه حميدي در جمع بين الصحتین روايت كرده من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه يعني كسي كه بميرد و نشناسد امام زمان خود را مي ميرد به مرگ جاهليت كه مرگ بر كفر است دلالت مي كند كه اين مساله ايست اصليه نه فرعيه بلكه بعضی از ايشان مثل مولانا شمس الدين هروي و جمع ديگر دامان و قاحت و بي حيائي بر كمر زده حديث شريف را معاني فاسد كرده اند….



درج مطالب این پایگاه با ذکر منبع در رسانه های دیگر بلامانع می باشد .