رفع شبهه در بیان قضا و قدر و اینکه هیچ چیز تحقق به هم نمی رساند مگر به علل اربع

رفع شبهه در بیان قضا و قدر و اینکه هیچ چیز تحقق به هم نمی­رساند مگر به علل اربع :

شبهه :

شایع است در میان حکما و غیرایشان از اهل علم و عقل، که هیچ چیز تحقق به هم نمی­رساند مگر به علل اربع، که علّت مادی، صوری، فاعلی و غائی باشد. پس ناچار است که دانسته شود که این کلام و کلام امام علیه السلام یک مفاد دارند، یا احدهما مندرج است در دیگری.

رفع شبهه :

مفاد حصر در هر یک از این دو کلام این است که کلام حکما را راجع نماییم به کلام امام علیه السلام. اگرچه ممکن است که کسی نقض کند بر قاعده مسلّمه حکما به صادر اوّل، که عقل اوّل باشد، یا مشیت، یا غیر این دو به اختلاف الاصطلاحات. چه، او را علّت مادی نیست. ولی بعد از تدقیق نظر می­گوییم او را نیز ماده هست، ولی ماده غیبیه مثل «عمد سموات» که مرئی نیست، ولی در واقع و نفس­الامر عمد و ستون دارد. چنان­چه در قرآن مجید است: «خَلَقَ السَّماواتِ بِغَیرِ عَمَدٍ تَرونَها…»[1]. پس صادر اوّل را ماده محسوسه نیست، ولی مادّه در نفس الامر دارد، لکنه ممکناً. هر ممکنی را ماده لازم است ولی «کم» و «کیف» آن را فهمیدن از جمله اسراری است که فهم آن در قوه هر کس بلکه هیچکس نیست، مگر آنکه را خدا بخواهد. این دریایی است بی­پایان که هر کشتیی در آن طوفانی است و جز سکوت درین مقام چاره نیست.

امّا بیان ارجاع کلام حکماء به کلام امام علیه­السّلام این است که نظر حکما بر چیزهایی است که یا در ذات اشیاء است مثل علّت مادی و صوری، و یا مترتّب بر اشیاء مثل علّت غائی، که در وجود تأخّر دارد و یا مرتبط است به امری خارج، که مصاحب با اشیاء نیست در حال وجود، که علّت فاعلی باشد. آنچه در کلام امام علیه­السّلام است همه اموری است که باعث ظهور وصف فاعلیت علّت فاعلی است و دخل به آن سه علّت دیگر ندارد. بلکه همه اموری است که از اوصاف فاعل است مثل قضا و قدر و مشیت و اراده و اذن. اشیاء محل بروز این امور است و یا اموری است که بعد از تحقّق شیئی به علل اربع مترتّب بر آن است. چون اجل و کتاب. پس آنچه امام علیه­السّلام می­فرماید حکیم نفی نمی­کند و آنچه حکیم می­گوید موافق است با آنچه از این کلام و سایر کلمات ائمه مستفاد است.

 

[1] – سوره لقمان، آیه10



درج مطالب این پایگاه با ذکر منبع در رسانه های دیگر بلامانع می باشد .