آخوند و استفتائات

تسلط بالاي فقهي و شرعي آخوند را مي توان در پاسخ به مجموعه سوالات ذيل مورد بررسي قرار داد.پاسخهايي كه مقام او را به عنوان يك مرجعيت مسائل شرعي و فتوادهنده عالي مقام بيش از پيش روشن مي سازد.ايشان جواب سوالات را با  مُهر خود با نام عبده الراجی محمد حسن جواب مي داده اند .

منتخبي از استفتائات :

1.سوال :

صاحب اختيارا،آفتاب نشينهاي چهكند خانه مي سازند در چهكند.به ايشان گفته ام يا سندي از صاحب اختيار آخوند ملا محمد حسن بياوريد كه شرعا تسلط داريد؛خانه بسازيد يا بدون سند راضي نيستم كه جواب داده اند سَرِ  ما را بشكنند تا خانه نسازيم.آيا حكم اين است كه ايشان گفته اند يا مالكين را اختياري بر ملك ايشان است.

پاسخ :

همه نوع از ملك خود مي توانند مالكين مانع شوند از بند وخانه و حريم ده. از اراضي موات كه خارج از حريم ده است نمي توان مانع شد، هرگاه خشت و خاك از كشتمان برندارند.در آب حق الشرب هم به قدر بناي لازم در صورتي كه ضرر  به محصول مالكين نرسد، منع مشكل است.

2.سوال : چند مزرعه( زارع )در دشتهای آب سال شریک بوده اند و آب را به دشت برده و زراعت می کرده اند بعد دیوانیان مزرعه در حوالی دشت مزارع احداث کرده اند.شرکاء مزارع در محل دیگر دشت گرفته جهت مزارع زارعت کرده اند حال یکی از شرکاء مزارع که شراکت آن جزئی است می خواهد آب را به همان دشت قدیم ببرد باقی شرکاء را مانع است که آب به دشت جدید ببرند به عنوان اینکه نمی گذارم از   نهر آب برود یا تسلط دارد که شرکاء را مانع از آب بردن بشود یا نه . با اینکه در دشت قدیم احتمال ضرر کلی است هرگاه زراعت در آنجا باشد. مسير دوم مثل اینکه آب را همان دیوان به ملک دیوان ببرد و غیر ذلک.

پاسخ :

بسم الله تعالی :

اگر شرکاء مزارع در بردن آب به سوی دشت جدید به یکی از اسباب ملزمه شرعیه قراری داده اند نمی توانند آن قرار را به هم بزنند و یکی از ایشان نمی تواند تخلف کرده مانع دیگران بشود و اگر محض حرف بوده هر یک اختیار آب خود را دارد و طی امر محتاج به مرافعه است. والله تعالی .

3.سوال :

صاحب اختيارا :آب يك قنات روستايي خرابي مي كند دراراضي پايين ،زارعين آب  را جمع كرده  و به  رودخانه  ميفرستند . شخصي از آن روستا مدعي مي شود كه شما حق انجام اينكار را نداريد وآب را برگردانده و روي كاريز و بر اراضي مي اندازد. ضمن اينكه ملك زارعين از ملك آن روستا نمي باشد و از مازاد آن آب مي خورد اگرآن شخص شرعا مسلط است كه شقّ جوي كند بيان فرماييد و اگر تسلط شرعي ندارد مرقومه فرماييد.

پاسخ :

دانسته شما باشد كه ايشان را تسلطي نيست كه جوي روستا را شقّ كند وآب را از اراضي بيندازد كه  قطعا محل خطر و مرافعه است.درخصوص ملك زير قنات چون آب  مازاد از قنات حكم سيلاب دارد ، در آن  دخل و تصرفي براي مالكين آن روستا نيست.والله تعالی .

4.سوال :

 زید فوت می شود و بعد از فوت او عمرو سندی بیرون می آورد که من از زید طلبکارم، وارث زید می گوید که من نمی دانم وجه این سند را به پدرم داده یا نه؟ وجه تو را می دهم لکن قسم یاد کن که این وجه را به پدرم داده ای آیا می شود عمرو را چنین قسمی بار نمود در صورتی که هرگاه عمرو قسم وارد نماید وارث قسم  می خورد که این وجه را به پدرم                نداده ای.

پاسخ :

بسم الله الرحمن الرحیم :

عمرو باید ثابت کند طلب خود را از زید به بیّنه و قسم نیز بخورد و اگر بخواهد وارث زید را قسم بدهد اگر دعوای علم ایشان را به طلب دارد می تواند ایشان را قسم نفی العلم دهد نه آنکه طلب ندارد.بتّا و جزماً و الله العالم.

5. سوال :

مدعی میت باید قسم بخورد و مدعیات خود را بگیرد،تا قسم نخورد می تواند مدعیات خود را بگیرد یا نه :

پاسخ  :

بسم الله تعالی :

خیر، تا قسم نخورد یک فلسی نمی تواند بگیرد بلکه قسم باید اولاً یاد کند چون قسم بیّنه است. واللّه العالم به احکامه.

–~~~~~~~~~~~~–

6. سوال :

چند فقره ملک متنازع فیه می شود بین زید و عمرو، در محکمه شرع حاضر شده بین ایشان صلح واقع می شود که املاک ثلاث یا نصف شود و در هر جا بین ایشان، بعد از صلح زید تمام مال الصلح را نمی دهد، بعضی را می دهد موافق صلحنامه و بعضی جاها را تمام نمی دهد. آيا بعد از مطالبه و ندادن عمرو را می رسد که صلح را به هم زند و رجوع به تمام ملک نماید یا خیر همان ثلث یا نصف را باید مطالبه نماید.

پاسخ  :

بسم الله الرحمن الرحیم :

 خیر، اجبار می کند زید را بر دادن همان ثلث یا نصف که مصالحه بر آن واقع شده، والله تعالی.

7.سوال :

زید سبب می شود بر تلف مال عمرو در نزد حاکم مثل اینکه گوسفند عمرو را مدعی می شود، می شمارد، ثبت دفتر دیوان می نماید یا شتر عمرو را یا به سبب دیگر  باعث تلف مالش می شود که حاکم می گیرد از عمرو. آیا عمرو را می رسد که از مال زید تقاص نماید یا اگر مالی از زید به چنگش می آید جواب ندهد و نگاه دارد مال زید را عوض مالی که از او به تلف داده یا نه؟

پاسخ :

بسم الله تعالی :

 مشهور قریب به اجماع و مقتضای قواعد شرعیه آن است که زید ضامن نیست اگر چه گناه عظیمی کرده بلکه ضمان بر مباشر است . والله العالم.

8.سوال :

بیان فرمایید که زید املاک خود را صلح می کند به عمرو، به تمام و برخی از این املاک شرط غیر بوده و برخی مَهر زوجات وي بوده. حال یکی مدعی است که این صلح باطل است به واسطه اینکه برخی مال غیر بوده آیا صلح به نسبت به آنچه مال غیر است باطل است یا صلح تمام املاک باطل است.

پاسخ :

بسم الله تعالی :

صلح نسبت به ملک مصالح صحیح است . والله اعلم.

9.سوال :

زید صلح کرده است املاک خود را به عمرو به مقدار یک مَن نمک و از میان رفته است وارث زيد مدعی بطلان صلح است به واسطه، لکن، برخی از املاک مال غیر بوده، برخی بر فرض ثبوت مدعا آیا بالنسبه به آنچه مال غیر است باطل است و یا صلح تمام باطل است.از بابت تبعيض(حق) شفعه.

پاسخ :

بسم ا… و الحمدلله :

بالنسبه به مال خودش صحیح و بالنسبه به مال غیر با عدم اجازه غیر، غیر صحیح ولی صحّه فی الجمله بالنسبه به مصالح تخييري است و بالنسبه به مصالح تعليقي.

10.سوال :

بفرمایند زید اراضی جهت بذر دیمه زار تحجیر شرعی کرده،تمام اراضی را در اول ، بعضی را در اول و بعضی را زراعت نکرده ، بعد زید متوفی می شود و اراضی منتقل به وارث شده؛بعدِ فوت آثار تحجیر زید متوفی برطرف می شود و وارث زید همین اراضی  که زراعت کرده زید و  بعضی را تحجیر کرده به غیر می فروشد،آیا تمام اراضی زراعت شده و اراضی محجّر که آثار برطرف شده مال وارث زید و به انتقال مال غیر است یا همان اراضی زراعت شده مال وارث زید و اراضی محجّر مال امام شده و در صورتی که نقل و انتقال نکند وارث زید اراضی محجّر که بعد از زید آثار برطرف شده به ارث مال وارث زید و از تحت تصرف زید بیرون نمی رود یا محتاج است به اینکه وارث زید بعدِ فوت زید،تجدید تحجیر نماید و هر گاه تجدید نکردند مال امام علیه السلام می شود و از تحت تصرف وارث زید خارج می شود. حکم ا.. را بفرمایید.

پاسخ  :

بسم ا… تعالی و شانه :

اراضی زراعت شده مال وارث است و آنچه تحجیر شده و ثابت شد؛اگر آثار تحجیر در حین فوت محجّر باقی بوده است مال وارث است و اگر آثار برطرف شده بود و تحجیر ثابت نشد، مال امام علیه السلام و هر کس مالِ سابقِ در تحجیر باشد، است و طی این امر به مرافعه باید بشود. وا.. العالم.

11.سوال :

استفتائا عرضه می دارد یوم چهارم ذیحجه الحرام 1320 تا نوروز، تقریبا 20 روز و صحرا به بهار آمده ؛سه راس گیسه یکی از من و دو از غیر از جلّاب حیدر علی شبان گریخته و توی اراضی گندم چهکند رفته که چند نفر هم مشاهده کرده اند که از جلّاب آمده اند؛میر محمد میر خدا بخش هر سه را سر بریده و شفاعت اشخاصی که بوده اند هم قبول نکرده؛آیا این غرامت با شبان است یا با میر محمد. در هر صورت حکم ا.. را قلمی دارند.

پاسخ  :

بسم ا… تعالی و شانه :

ضمانت اَرش مرده و زنده با مباشر اتلاف است. وا.. العالم.

12.سوال :

سندات شرعی هرگاه قلم خورده باشد و معلوم نباشد که آیا در وقت نوشتن قلم یا که کسی قلم زده باطل می شود و از میان  می رود یا باید مدعی ثابت نماید که کی قلم خورده و کی قلم زده .بینوّاو توجروا

پاسخ  :

بسم ا.. الرحمن الرحیم

مدار در دعاوی قول بینه است که شرعا شهود سند هستند . فی صفر  1308 قمری

13.سوال :

تب خوردگی زوجه مرحوم میرمحمد حسین بیک ملاحظه شد سه موضع که چوب خورده بود و آثار سیاهی داشت . طولا به قدر سه گره و کمتر و عرضا به قد عرض 2 ناخن بود . ناخن دست زوجه محمد حسین هم جراحت و عارضه داشته است و از تقریر محمد حسین معلوم است که میر محمد علی پسر میر محمد حسین ضرب را وارد آورده بر زوجه پدر خود و گویا چند نفر دیگر هم بوده اند . صاحبان حکم شرع و عرف مستفسر و جویا خواهند شد و حکم دیه را خواهند فرمود .

پاسخ  :

بسمه ا… تعالی شانه

دیه سه موضع مایل سیاهی 5/4 مثقال طلای سکه دار است و جراحت ناخن باید قصاص شود . اگر تراضی بر دیه حاصل شد نصف شتر که معادل 5 مثقال طلاست دیه می شود .

 

–~~~~~~~~~~~~–

14.سوال :

مثلا مزرعه کشوک قدیمه بوده و در فوق آن قناتی بوده مخروبه و معلوم نیست که آیا به واسطه ضرری که به مزرعه کشوک داشته متروک کرده اند یا راه دیگر داشته و چند وقت شده جاری کرده اند و قنات کشوک را ضایع کرده و خشکانیده مالکین مزرعه کشوک به حرف آمدند که قنات ما خشک شده و قنات شما را پر می کنیم، جواب داده اند که این قنات فوق  بر قنات قدیمه است و شما تسلط منع ندارید آیا مالکین مخروبه فوق باید ثابت نمایند کیفیت تنقیه مخروبه فوق را بر قدیمه نخست یا نه بدون ثبوت تقدم تسلط دارند که جاری نمایند مخروبه فوق را .

پاسخ  :

بسمه ا… تعالی شانه

محتاج به مرافعه است وا.. العالم.

15.سوال :

ملک متنازع فیه بین زید و عمرو هرگاه صلح شود بالمناصفه یا مثالثه ولی زید متصرف نصف یا ثلث که مال عمرو شد به صلح به تصرف نداده و عمرو هم متعرض نشد. بعد از یکسال یا دو سال که گذشت مالکین تخم مال زید متصرف بوده آیا محصولی که عمل آمده مال صاحب تخم است یا عمرو هم قسمت می برد و کاه هم مال صاحب تخم عمرو شد. اجرت المثل آب و زمین طلبکار است یا نه بینوا وتوجروا.

پاسخ  :

بسم الله الرحمن الرحیم

محصول شرعاً مال مالک تخم است ولی اجرت المثل آب و زمین را  باید شرعاً به عمرو بدهد. ( فی صفر 1308قمری )

16.سوال :

بر حسب استدعا رعایای کشوک در باب گوسفندنابود شده دل بیک گوسفند نابود را تماما گرفتند حتی از جز اینکه قبض سناق ابراز داشتند اسم و یاد گرفتند من جمله از محمد حسین سواری 14 راس علاوه از گوسفند که مدعی بود قبض سناق دارم گرفتم. دیگر نمی دانم که به حق گرفتند یا به باطل .به من ربطی ندارد آنچه مرتبط با حقیر است کتاب قرآن است نه اطلاع بر نظام امورات دیوانی.محض خواهش قلمی کردم.

پاسخ  :

بسمه ا… تعالی شانه

آنچه نوشته شده بیان واقع است و حق و ناحق نظام عرفی با اهل خبره آن است و دخل به ملاها ندارد و در نوشتن هم از زیادتی التماس شما ناچار شدم که نوشتم.

17.دو سوال با يك جواب :

سوال اول  :

عرض نمائيم كه تخته زميني بوده كويري در تحت اراضي مزروعي رهيزگ كه تا بحال كسي دخل و تصرف در آن نكرده و زراعت نشده و آثار زراعت هم ندارد بلكه تخم سبز نمي كند از بدي خاكسار زمين كذائي را تحجير كرده ام اگر بايد بر سر مالكين قسمت شود تا زحمت در ملك مردم نكشم و اگر مالكين را تسلط بر خاكسار نيست هم حكم خدا را مرقوم فرمائيد تا جواب آنها داده شود .

سوال دوم :

زميني كه از مايحتاج خالص مزرعه خارج باشد به اين معني كه چندين سال مالكين زراعت خود را مي كرده اند در خشكسالي و آبسال و متصدي زمين نشده اند به كار نداشته اند و حال هم كه دو كنج مزرعه همان سابق است زيادتي به هم نرسانيده است از زياد شدن آيا مِن جانب الله با باطل شدن زمين مزروعي سابق  مثلا كه اين زمين جزو مايحتاج شود چنين زميني را هرگاه آثار قديمي نداشته باشد هر كس متصرف شود مال اوست باقي شركاء تسلطي ندارند ولي ملتفت باشيد كه اگر نكول اين جانب شق جو كنند مسلط خواهند بود مگر اينكه خيد آخر كه آخر زمين است .

پاسخ :

بسم الله الرحمن الرحيم  :

….. (ابتداي جواب نا خوانا است) باشد كه آب طلبكار است و از زمين خاصه خود جوي به اين زمين بيرون كنيد كه شركاء در تسلط نخواهند بود و اله العالم .

18. يك سوال با سه جواب :

مرحوم كربلائي مير عبدالصمد بيك املاك خود را صلح كرده اند به بردار خود به اين عبارت كه بقيه املاك بعد از آنچه وقف شده و بعد از بند كوله صلح شده به مير محمد بيك بردارشان و برخي از املاك را در حاشيه صلحنامه تفصيل داده اند و بعضي املاك و بندسار وديمه زار را تفصيل نداده اند آيا آنچه تفصيل داده نشده هم داخل در صلح است و مال بردار مرحوم مير است يا نه .بينوا و توجروا

پاسخ 1 :

بسم الله الرحمن الرحيم

بلي غير بند كوله و غير آنچه وقف شده بود جميعا چه تفصيل داده شده در حاشيه صلح نامه و چه تفصيل داده نشده همه حسب الصلح المسطور مال مير محمد بيك برادرزاده ايشان است شرعا. 1310 قمري.

پاسخ 2 :

بسم اله الرحمن الرحيم

ظاهر عبارت بقيه املاك سوي الوقف و بند المعلوم تمام مايملك است پس محتمل است كه مقصود در حاشيه املاك معتني بها بوده باشد و مع الشاجر را محتاج است به مرافعه و اله العالم

پاسخ 3 :

بسم الله تعالي شانه

ظاهر عبارت مصالحه نامه اين است كه بعد از دو نهم وقف و بند كوله آنچه هست داخل در صلح است و تفصيل املاك منافات ندارد و ممكن است كه نظر مصالح بر ذكر امهات و املاكيه قابل ذكر باشد و باقي جزئيات باشد كه چندان محل اعتناء نباشد نسبت به مذكور در ورقه . واله العالم .

19.سوال :

مصالحه خط مرحوم مير عبدالصمد بيك خدمت مي رسد چون بقيه املاك خود را صلح كرده اند به برادر خود ولي همه تحويل داده نشده آيا آنچه تحويل نشده ملك وارث است يا مال برادر مرحوم مير و همچنين از بندسار و ديمه زار كه ملك حساب مي شود و يك بند كوله را در صلح نامه وضع كرده اند آيا باقي بند سار و ديمه زار مرحوم مير داخل در صلح و مال برادر مرحوم مير است يا مال وارث .

پاسخ :

بسم الله الرحمن الرحيم  :

چون ظاهر كتاب حق است مثل ظاهر خطاب كما صرح شيخنا حاج شيخ مرتضي الانصاري قدس سره؛ بقيه شامل است مافصل و غير ما فصل را و زياد بر اين محتاج مرافعه است .

20.سوال :

والده مكرمي فوت شده و گوسفندي محلق شده يكنفر از وارث از خود در حال حيات والدگوسفند داشته در ميان گوسفند محلقه بعد از فوت همان شبان گوسفندها.گوسفند اين وارث را موضوع كرده سهم او كرده و باقي گوسفند بر وارث قسمت شده و باقي وارث در باب گوسفنداين وارث حرف نداشته مدت 10 سال گوسفند در تصرف او بوده و منفعت ايشان را از فروش گوسفند، قروت، روغن و ساير منافع مي برده و هيچ حرفي نبوده. حال همان شباني كه گوسفند كذائي را موضوع كرده سهم اين وارث كرده و باقيها هم حرف نداشته اند.جهت اغراض فاسده مدعي شده مي گويد اين گوسفند مال تمام وارث است و حال اينكه خود دو شبان در اين ده سال به وكالت اين وارث مي فروخته از نتاج همان گوسفندي كه خود به او داده آيا قول اول اين شبان مسموع است و گوسفند مال همان نفر است يا قول اين وقت مسموع است و وارث بايد گوسفند را با منفعت از آن يكي بگيرند يا شبان جواب هر دو را بدهد .

پاسخ :

بسم الله الرحمن الرحيم  :

همان اقرار اول مسموع است و انكار بعد از اقرار مسموع نیست الا آنكه به موازين شرعيه خلافش ثابت شود و هو العالم به حقايق الامور و الاحكام.

21.سوال : حسبی ا… قلمی می شود در باب ملکی که  شخصی  از شخص دیگری که مدعی وصایت شده است به پانزده تومان خریده است به شرطی که اگر دیگری مضاعف بخرد یا خودش به همان قیمت بخرد یا فسخ کند.حال جماعتی از اهل خبره و اصالت به هیجده تومان بلکه زیادترهم می خرند و فروشنده ملک  ناکل است هم در دادن وهم درفسخ کردن،حکم خدا را قلمی فرمائید.

پاسخ :

بسم الله الرحمن الرحیم :

معنی نداردکه به موازین شرعیه عاجز باشید از ردع و منع متمردین از شریعه غراء با تایید از کارگزاران دیوان اعلاء،باری این باب اولاً باید وصایت و وکالت شرعاً ثابت و محقق شود و بر فرض ثبوت به مقتضای شرطی که در معامله مسطوره در متن شده باید عمل شود و اگرمشتری امتناع داشته باشد،فرض را فسخ نمایید و زیر ملک غایب و صغیر به مقتضای صرفه و مصالحه معمول دارید(1296ه .ق)

22.سوال : زید مثلاً تولیت حسینیه را غصب کرده  و از تصرف عمرو متولی بیرون کشیده ،اشخاصی که تولیت را مال عمرو و درتصرف زید عرض می دانند و عالمند به اینکه عمرو راضی نیست که بروند و در این حسینیه بنشینند وگوش به روضه بدارند وشربت و قهوه میل نمایند،آیا مباح است برآنها رفتن وصرف شربت.

(بینوا وتوجروا- 1308 ه.ق ،محرم الحرام)

پاسخ :

بسم الله الرحمن الرحیم :

درصورت مفروضه مباح نیست و غصب است وغصب الایات شرعیه عوامه وخاصه نیز مثل غصب اعیان است.

–~~~~~~~~~~~~–

23.سوال :

مصالحه شرعیه نمود  زید تمام حقوق و مهریه خود را که در ذمه  عمرو داشتند عیناً و دیناً به انضمام و اُجرت المثل زمان گذشته به فرزند بطنی خود و هم خیار فسخ را با خود به نفسها گذاشتند که اگر مصالح لها خلاف رأی ایشان و والد خود رفتار می نماید اختیار با ایشان باشد وصیغه جاری شد.مرقوم بفرمایید که صلحی که به این صورت واقع شود و مقیّد خود مصالحه باشد به ارث برده می شود یا مال مصالح لها به تنهایی است.

پاسخ :

بسم الله الرحمن الرحیم :

ظاهراً مقصود از سؤال آن است که خیارحق است که قابل از برای انتقال به سوی وارث باشد یا حکم است و یا حق است که قابل از برای انتقال نباشد.گویا در خصوص مورد سؤال از قراری که از خارج مسموع شده غیر از این اشکال ،اشکال دیگری هم هست وآن آن است که بعضی از ورثه اجازه نموده اند و برخی نه،پس بهتر آن است که سؤال از تجزیه خیار هم بشود که بر فرض آنکه خیارحق قابل انتقال باشد آیا قابل تجزیه هم هست یا خیر وکیفیت استحقاق قابل بودن از برای تجزیه و تقسیم باشد هم مثل خود استحقاق دشوار است.پس از هر دو سؤال فرموده تا جواب عرض نمایم.(شهرذی الحجه الحرام 1310 ه.ق)

24.سوال :

حکم خداوند قلمی شود در باب پل تازه که صاحبان مزرعه مبادی در اراضی قدیمی پشت باغ هردنگ کشیده اند.به هوای اینکه اگر آب رود بیاید خطری از آن برکشمان به خصوص بر خید(مزرعه) برخی نباشد.بلکه فاضلاب برشیله راه خید برود،مگر اینکه دستی آب را به  تخت بند ببرند که آن را آب کنند.

پاسخ :

اهل هردنگ را تسلطی نیست بر اهل مبادی که خواهند منع پل کنند یا شق آن کنند بلکه منع وشق خلاف شریعت مطهراست.(1294 ه .ق عبده الراجی محمد حسن)

25.سوال :

آيا اصول دين و مذهب قابل تقليد است.

پاسخ :

بايد دانست كه اصول دين و مذهب قابل تقليد نيست براي آنكه در اين دو اعتقاد مطلوب است و تقليد عمل به قول غير است از دون دليل و اعتقاد در مهيّت آن ماخوذ نيست پس نمي شود كه در اين دو تقليد كرد.براي آنكه مقصود اصلي از اين دو نه عمل بلكه اعتقاد است و اين مذهب مشهور اصحاب است و آیات و اخبار در مذمّت تقليد در اصول بسيار وارد است ،تنها خداوند در مقام مذمّت كفار مي فرمايد: انا وجدنا آباءنا علي امه و انا علي آثارهم مقتدون و ايضا مي فرمايد : ولاتقف ماليس لك به علم ان السمع و البصر و الفوادكل اولئك كان عنه مسئولا و مي فرمايد: ان الظن لايغني من الحق شيئا و از اين قبيل آيات بسيار است كه همين قدر، مجملات آن را مفصل و مشكلات آن را تسهيل نموده است.

26.سوال :

 اختلاف کرده اند که آیا اشیاء موجودات عالم معدوم صِرف می شوند و بعد اعاده  می شوند یا متلاشی و اضمحلال روی می دهد و اجزاء از یکدیگر متفرق می شود و بعد از تفرق در حشر جمع می شوند.

پاسخ :

 لاستحاله اعاده معدوم الصرف و لزوم الظلم فی عقاب المعاقبین و السفه و اللغو فی ثواب المثابین[1] .زیرا که اگر معدوم شود صرفاً و باز بعد موجود شود پس آن یکی اول نخواهد بود پس عقاب او ظلم خواهد بود و جزا و ثواب دادن به او لغو، زیرا که تعب عبادت را دیگری کشیده و از اینجاست که محقق طوسی در تجرید گفته است و یتأول فی المکلف بتفرق الاجزاء یعنی فنا و هلاک متأول است در مکلف به متفرق شدن اجزاء[2] .

27. سوال :

خدای تعالی در مقام صفات چیست؟

پاسخ :

خدای تعالی در مقام صفات اینست که او را در آن صفات مشارکی از ممکنات نیست چون علم و قدرت و حیات و اراده و غیر اینها از صفاتی که متکلمین صفات ثبوتیه اش نامیده اند و مانند مرکب نبودن و غیر اینها از صفاتی که صفات سلبیه اش نامیده اند و فی الحقیقه کل این صفات چه اثبات کرده اند نه به معناییست که در ممکنات به کار برده می شود. مثلاً علم در ممکن امر است ورای ذات او و معناییست که قائم است به نفس عالم و شیئی است مغایر با او و همچنین قدرت او و غیر این دو بدین سبب است [3] .

28. سوال :

جایگاه ایمان و فسق در تعاریف چگونه اند ؟

در معانی خاص این دو کلمه اختلاف بسیار کرده اند، لکن بیانی می گویم که حق مبین و راه هر یک از اقوال معین شود و تمامی این اختلافات مرتفع گردد؛پس می گویم که ایمان در مقابل فسق قرار می گیرد همانطور که خداوند در قرآن فرمودند : افمن کان مومنا کمن کان فاسقا؛ لا یستوون.


[1] به جهت محال بودن برگشت معدوم خالص و لزوم در عقاب گناهکاران و لازم آمدن سفاهت و بیهوده کاری در ثواب بندگان مطیع.

[2] بخش معاد – رساله اعتقادات

[3] بخش مبدا- رساله اعتقادات

« 1 2 3 4 »



درج مطالب این پایگاه با ذکر منبع در رسانه های دیگر بلامانع می باشد .