آخوند و نوادگان روحانيش

حجه الاسلام و المسلمین شيخ غلامرضا محتشمي :

شيخ غلامرضا محتشمي فرزند مير محمد بیک متولد 1277 شمسی نوه آخوند  ملامحمد حسن هردنگي ، شخصيتي فاضل و عالم در امور فقهي ، عربي و شرعيات كه در مسائل شرعي خود عمل به احتياط مي كرده اند . او پس از  پشت سرگذاشتن دوره كودكي و گذراندن دوره مقدمات در رخ براي تكميل دانش خود به خوسف ، بیرجند و مدرسه باقریه مشهد مقدس روي آورد و از محضر آيات عظام نظير: اديب اول ، حاج حسين قمي ،اديب نيشابوري ، شيخ اسماعيل اصفهاني ، شيخ حسن برسي ، حاج محمدكاظم دامغاني ، حاج ميرزا احمد مدرس ، حاج هاشم قزويني ، آشتياني و آقازاده (فرزند مرحوم آخوند صاحب كفايه) قريب 25 سال كسب فيض كرد.آخوند ملا حسین علی گلی (مدیر حوزه علمیه خوسف ) از وی به عنوان استادی فرزانه به بزرگی یاد می کرد و او را در مسائل تقوی و دانش  به صورتی ویژه می ستود . حجه الاسلام دیّانی نقل می کنند که در محضر شیخ محمد حسین آیتی بودیم که ایشان به من گفتند اگر زمانی بنده در بین شما نبودم خیالم آسوده است که اشخاصی چون شیخ محمد حسین راشد و شیخ غلامرضای محتشمی برای حل و فصل مسائل شرعی و تدریس در بین شما حاضر می باشند. از ايشان دو روایت نقل است :

1.نقل است يكي از اميار منطقه به شوخي كفشهاي وی را پوشيده و از بندسار يكي از آشنايان شيخ ، خربزه ای كنده و مي برد. صاحب بند به شكايت نزد شيخ مي آيد و موضوع را براي ايشان بازگو مي كند . شخصي كه اين عمل را انجام داده نيز درآنجا حضور داشته و زماني كه شيخ را برای ردزنی و داوری به محل می برند درحالي كه به چشمان او مي نگريستند، مي گويد كفشها از من است ولي خربزه ها را من نكنده ام . شخص مورد نظر از عمل خود پشيمان  می شود و  موضوع را بیان كرده و معذرت خواهي مي كند.

2.نقل است که در زمان فرمان برداشت لباس روحانیون توسط رضاخان و حمله به مدرسه باقریه در مشهد ،ایشان نیز مورد تعرض قرار گرفته و نمامی اموال موجودشان توسط عمال حکومتی ضبط می گردد. چون مدرسه مذکور تا مدتی تعطیل می شود  او قصد برگشت به زادگاه خود را می گیرد .به دلیل بیماری و   فقدان پول برای برگشت به آستان قدس رضوی و حضرت امام رضا (ع) متوسل می شود.زمانی که در یکی از رواقهای داخل حرم  خوابیده بوده ، شخصی در خواب او آمده و به او می گوید که تو سالم هستی و به وطن خود برای ارشاد مردم مراجعت نما و از بابت هزینه  برگشت نیز نگران نباش.ایشان از خواب بلند می شود و هیچ آثار ضعفی در بدن خود احساس نکرده و بعد از انجام مراسم زیارت به قصد حرکت به سمت وطن  از حرم خارج می شود. در صحن حرم شخصی به او رسیده و از او می پرسد که آیا تو روحانی هستی و او پاسخ می دهد بلی.آن شخص مبلغی پول از خورجین خود بیرون آورده و به او می گوید که این پول متعلق به شماست.من به قصد زیارت از خانه خارج شدم و چون نیت داشتم این پول را به یک روحانی بدهم ، خداوند نیت من را به وسیله شما مستجاب کرد. ایشان نیز آن مبلغ را دریافت کرده و به زادگاهش بر می گردد. اين روحاني بزرگوار سرانجام در تاريخ 1348 شمسی ديده از جهان فروبست. از او دیوان شعری که در مدح ، ستایش و سوگنامه  5  تن آل عبا سروده شده آماده چاپ می باشد .

شيخ محمد حسين راشد محصل :

شيخ محمد حسين راشد فرزند شيخ محمدرضا از علماء و مجتهدان بزرگ بيرجند است که در سال 1279هجري شمسي در روستاي افضل آباد دهستان قيس آباد ، بخش خوسف شهرستان بيرجند در خانواده اي روحاني متولد گردید. شيخ محمد حسين تنها فرزند پسرخانواده بود و تا 13سالگي در نزد پدر و جد خود به فراگيري مبادي علم صرف و نحو عربی پرداخت و سپس در خوسف شاگرد آیت ا.. کربلایی رضا فاضل گرديد . با فوت پدر رهسپار بيرجند و سپس مشهد شد و تا سال  1308 تحصيلات خود را تا سطوح عالي دنبال كرد و از چند تن از علماي آن زمان به ويژه حاج میرزا محمد کفایی خراسانی اجازه  اجتهاد گرفت[1] . در سال مذكور بنا به اصرار مادر به افضل آباد بازگشت و تا  سال 1327 وقتش را به تربيت فرزندان و ارشاد مردم آن ناحيه گذرانيد . در سال  1328 به شهرستان بيرجند مهاجرت كرد تا بر ادامه  تحصيل فرزندان خود اشراف داشته باشد.شيخ محمدحسين تا سال 1344خورشيدي بخش اعظم دروس حوزه  علميه بيرجند كه زير نظر آيه الله سيدحسن تهامي اداره  مي شد، را تدريس می كرد و از اين پس به مدت ده سال در شهر مشهد مجاور شد و ضمنا در مشهد تدريس تفسير قرآن و درس کشف المراد را در مدرسه آیت ا… میلانی برعهده داشت. آیت ا… میلانی  برای  پاسخگویی به سوالات تخصصی آقای راشد احترام خاصی قائل بود و تا ایشان را در پاسخ سوالاتش قانع  نمی دید ، کلاس را ترک نمی کرد . همزمان با اصلاحات ارضی در ایران ایشان نسبت به از هم خوردن مدار آب برای مالکین صاحب وقف به شاه اشکال نمودند که پاسخ حل مسئله توسط آیت ا…خویی داده شد[2]. ایشان سرانجام در سال 1353 به رحمت ايزدي پيوست و در جوار بارگاه امام رضا (ع) به خاك سپرده شد.

–~~~~~~~~~~~~–

حجه الاسلام و المسلمین حاج شيخ محمد غوث :

 فرزند مرحوم مير محمد علي محتشمي در سال 1282[3] شمسي در روستاي هردنگ از توابع بيرجند در خانواده اي روحاني متولد گرديد و در دامان مادري كه خود عالمي گرانقدر و دختر مرحوم آخوند ملامحمد حسن هردنگي كه از اعاظم روحانيون منطقه قهستان بوده است، پرورش يافت . پس از خوشه چيني از محضر مادري دانا و پشت سرگذاشتن دوره كودكي عازم حوزه علميه رخ، خوسف و سپس بيرجند گرديد و پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح براي تكميل دانش خود به مشهد مقدس و مدرسه باقریه روي آورد و از محضر آيات عظام نظير: اديب اول ، حاج حسين قمي ،اديب نيشابوري ، شيخ اسماعيل اصفهاني ، شيخ حسن برسي ، حاج محمدكاظم دامغاني ، حاج ميرزا احمد مدرس ، حاج هاشم قزويني ، آشتياني و آقازاده (فرزند مرحوم آخوند صاحب كفايه) قريب 20 سال كسب فيض كرد . پس از تکمیل و اتمام دروس حوزوی و یافتن تسلط کامل بر امورات فقهی،دینی و شرعی ( ایشان در مسائل شرعي عمل به احتياط مي كرده اند) نسبت به شركت در امتحان سردفتري اقدام و پس از توفيق قبولی در امتحان، به زادگاهش مراجعت و در آنجا به عنوان سردفتر از سال 1317 شمسی مشغول به كار گرديد . وي علاوه بر دفتر اسناد رسمي ،دفاتر ازدواج و طلاق را نيز اداره مي كرد و در اين خصوص پاسخگوي تمامي مراجعان از مختاران و عربخانه گرفته تا براكوه ، جلگه ماژان ، تمامي ناحيه هردنگ و سرچاه عماري بود و عنوان امین مردم در منطقه  را داشت. اغلب مراجعان به علت بعد مسافت و عدم امكان بازگشت به موقع، شب را بيتوته مي نمودند و روز بعد مراجعت مي كردند وگاهي وقايع جالبي اتفاق مي افتاد از جمله : يكي كه زنش با او ناساز بود و با همه پرهيزها و نصايح مختلف با شوهرش كنار نیامد و سرانجام از او طلاق گرفت مردش شب هنگام پتوهايي را كه براي خواب در اختيارش گذارده بودند با خود برده بود و صبح كه او را باز گرداندند ، آقای غوث به شوخي گفته بود سلام عليكم احوال پتوبر، که او در جواب گفته بود احوال زن طلاق ده ؛ زن مرا طلاق دادي ، دلم را به درد آوردي پتوي تو را بردم تا دلت را به دردآورم .حاج آقاي غوث علاوه بركار سردفتري به امور كشاورزي و دامپروري نيز اشتغال داشت و در اين زمينه ها صاحب نظر بود.بهترین بذرهای گندم،جو،ارزن ،خربزه و هندوانه را در اختیار داشت و خربزه های بندسار ریگ شهرت فراوان داشت .در زمان حیاتشان مردمان زیادی از فعالیت در روستای برزادران کسب روزی می کردند و امور املاک وی را بر اساس شرع مقدس و سیره محل انجام می دادند.از خصوصيات رفتاري مرد دقت نظر، موقع شناسي و مردم داري وی زبانزد خاص و عام است .نامبرده از اسراف پرهيز مي كرد و اسراف كاران را باز مي داشت به طوري که اگر خربزه اي شكسته مي شد و به طور كامل خورده نمي شد از شكستن خربزه جديد منع مي نمود[4]. در اكل و شرب دقت عجيبي داشت به طوري كه هميشه قبل از صبحانه  دو استكان چاي و پس از آن بيش از يك استكان چاي نمي نوشيد . يك گرده نان بر می داشت و پس از بريدن حجم مشخصی نان که برابر با توان غذایی او بود ، بقيه را  کنار می گذاشت و غذا را كاملا مي جويد به طوری که ديگران از خوردن دست مي كشيدند اما وی همچنان به خوردن ادامه مي داد. به خاطر دقت در اكل و شرب و استفاده از محصولات كشاورزي ، دامي و آب و هواي سالم به طول عمر زيادي دست يافت و  تا اين اواخر كه به چشم درد مبتلا شده بود ، به دكتر مراجعه نكرد.با برادر كوچك خود در روستاي برزادران ساكن بودند و گاهي اختلافات ملكي و دامي پديدار و بين ايشان كدورت ايجاد مي شد، نيم ساعت بعد با شكستن خربزه اي وی  و يا  برادرش به كدورت خاتمه مي دادند .بعضي مواقع با هماهنگي به عمل آمده به يكي از مناطق براكوه يا عربخانه و يا سرچاه و جلگه ماژان عزيمت و امور ملكي و شرعي آنها را انجام مي داد تا ارباب رجوع با اياب وذهاب و مسافت طولاني به زحمت نيفتند. معتمديني در هر يك از موارد ذكر شده بالا داشتند كه با ارائه صورت مهر و تاييد آنها توسط متقاضیان ،ازدواج را ثبت مي نمودند و مشكلي هم پديدار نمي گرديد. در اين اواخر اداره ثبت و بهداري برگواهي صحت  مزاج تاكيد مي كردند، اما آن مرد به خاطر تلف شدن وقت مردم كه يك روز به دفتر و يك روز تا رسيدن به شهر و يك يا دو روز براي عكس وگواهي تندرستي و غيره هدر مي رفت، مقاومت مي نمود و سرانجام با شكايت اداره ثبت به دادگاه احضار و با اثبات حقانيت خود و مردم و دفاع موثري كه به عمل آورد تبرئه گرديد. در مورد طلاق بسيار سخت گير بود و به سادگي صيغه طلاق را جاري نمي كرد مگر اينكه ادامه زندگي را ناممكن و يا خطرناك احساس مي نمود. به دلیل احترام خاص در بین اعراب منطقه تولیت مزار سيدالحسين (دهك) را به مدت 50 سال  نیز عهده دار و در بین آنها به آخوند غیث[5] مشهور بود .

از خصوصيات ديگر  وی نوكري اباعبداله الحسين (ع) و وعظ و ارشاد مردم بود به طوري كه پس از پایان روضه  منطقه هردنگ با الاغ به خوانند و روستاهاي اطراف آن که چهار فرسنگ فاصله داشت مي رفت و روضه آنها را نيز برگزار مي نمود و با بيتوته شبانه ،دوباره صبح اين آمد و رفت تكرار مي شد . سرما ، گرما،برف و باران تغييري در اين برنامه نمي داد.

مردم در اختلافات خود به ايشان مراجعه مي كردند و مشكلات آنها از طریق كدخدامنشی يا حكم شرعي و احيانا قسم حل و فصل مي گرديد.

در هر جایی كه مرگي اتفاق مي افتاد و به ايشان اطلاع مي دادند ، جهت كفن، دفن ، تلقين ميت و مراسم عزاداري متوفي حضور می يافت و از بابت اين مراسم و يا مراسم عزاداري حضرت اباعبداله الحسين از كسي وجهي دريافت نمي نمود مگر تقسيم همان غذا يا خرمايي كه براي همه عزاداران معمول بود.

درباره علت تغیير نامش از محتشمي به غوث مي گويند چون براي سردفتري ارائه شناسنامه ضروري بوده و شناسنامه وی در هردنگ بوده و خودش در مشهد بوده است و اياب و ذهاب در آن موقع مشكل بوده و زمان ارائه شناسنامه برای امتحان بسیار کم؛  او يا بايد شناسنامه خود را مي داشت و يا استشهاد از فاميل را ارائه مي كرد كه چون هيچكدام از اين دو مورد امكان پذيرنبود انتخاب فاميل جديد را مقدم داشته و غوث را به جاي محتشمي برگزيد. وی در مشاعره و ادبيات ید طولانی داشت به طوري كه تحصیلکرده های جديد پر ادعا  از پس سوالات ایشان برنمي آمدند. (فصول دانش بومی ، بوم شناسی و ادبیات عامه این کتاب با توجه به  اطلاعات ایشان تکمیل شده است).در دانستن چيستان و معما نیز تبحر داشت و غالبا تحصيلكرده ها  از جواب عاجز می ماندند از جمله اين معماها ،نمونه ذیل است که با جواب آن درج مي گردد :

شخصي متوفي شد،از او ماند بسي مال    وارث دويشان بود يكي عم و يكي خال

  قسمت چه توان كرد میان دويشان مال       خالش پسرعم بُد و عمش پسرخال

پاسخ :

گرآنكه شود مادر امت زن عمت                فرزند عمت هست در اين حال ترا خال

  گرآنكه شود مادر بابت زن خالت            حاصل شود از خال تو عم پسرخال

آقاي غوث نسبت به حفظ پوشش جنگلي وگياهي منطقه وسواس عجيبي داشت وكسي جرات استفاده بي جا و يا قطع درختان و شاخه هاي سبز آن را با موقعيت و نظارت ايشان نداشت[6]  و اگر عمدا مبادرت به چنين عملي مي نمود به اشد مجازات تنبيه مي گرديد . اين مسئله باعث گرديد كه حداقل پوشش گياهي منطقه برزداران از جاهاي ديگر بيشتر و انبوهتر باشد.از  عمده ترین اقدامات اساسی ایشان در منطقه موارد ذیل را می توان نام برد :

1.پاسخگویی به مسائل شرعی مردم و حل و فصل اختلافات مردمی.

2.احداث و بازگشایی جاده اکبرآباد-هردنگ، جاده هردنگ-چهکند و جاده اکبرآباد-کشوک با جذب کمکهای معاریف منطقه.

3. باز پس گیری اراضی دشت هردنگ که توسط گروهی از مردمان اکبرآباد تصرف شده بود.

ایشان سرانجام پس از عمری زندگی با شرافت و باقی گذاشتن نامی خوش در میان مردم در سال 1377 شمسی دیده از جهان فرو بست.


[1] نقل از شيخ محمدحسن ابوالحسني

[2] نقل از شيخ محمدحسن ابوالحسني

[3] تولد ایشان در شناسنامه سال 1274 شمسی می باشد ولی تاریخ تولد واقعی ایشان سال 1325 قمری است.

[4]  نقل از آقای حسینی راننده رئیس وقت سازمان جهاد کشاورزی خراسان جنوبی در سال 1387.

[5] نقل از آقای کریمی مزاربان پیر مزار دهک .

[6] نقل از آقای مهندس براتی فرماندار وقت شهرستان درمیان .

« 1 2 »



درج مطالب این پایگاه با ذکر منبع در رسانه های دیگر بلامانع می باشد .