کتاب تاملات کلامیه

5.نمونه هایی از تفکرات و ابتکارات آخوند در باب خداشناسی و نقد صوفیه :

و اين مقام مقام وصل واتصال است و مقام بي قربي است كه مقام تخلق تام با خلاق الله است و مقام ظهور و جلوه محبوب است و اين مقام چنانكه بايد و شايد در غير ايشان ظهور همرسانيد . مصرع (چون مرا ديدي خدا را ديده اي) مجملا به همان نحوي كه مراتب ايمان مختلف هست چنانكه اشاره شد مراتب معرفت ، هم مختلف است بلكه اختلاف مراتب ايمان از روي اختلاف مراتب است چراكه معيار ايمان معرفت است و هر كس كه مرتبه ثانيه از مراتب معرفت را مثلا داشته باشد البته مرتبه اولي را هم دارد به همان ترتيبي كه ذكر شد مصرع : چونكه صد با ما * نود هم پيش ماست و اين امر واضح است چرا كه طفره ممتنع است و از اينجاست كه معصوم عليه السلام مي فرمايند : ان امرنا هوالظاهر و هوالباطن و باطن الباطن و هوالسروسرالسر والسر المستتروالسر المقنع بالسر الي آخر يعني امرما او ظاهر است وباطن است وباطن باطن است و اوسر است و سر سر است و سري پوشيده به سر است كه همه مراتب  را ايشان داراست چنانچه از همان حديث سابق لنا مع الله حالات برآمد و اين مراتب همان معرفت است كه هر كي ايشان را به نحوي شناسد همچنين است حال معرفت خداوند هر كس مرتبه اي را از معرفت دارد چنانچه مورچه توهم مي كند كه خدا را دو شاخ است و عارف كامل تنزيه او مي كند از همه نقائص واشعري اثبات صفات زايده مي كند و هكذا بالجمله مقصود ما اين است كه دانسته شود اختلاف مراتب معرفت چنانكه دانسته شد بلكه اين امر بديهي است و حاجت به بيان ندارد مگر به جهت تنبيه تمام شد مقصود از مقدمه و بعد از اين شروع مي كنيم در بيان مقامات والحمدلله تعالي شانه العزيز مقام اول در اثبات واجب الوجود است يعني جل شانه العزيز اگر چه طريق معرفت منحصر نيست بلكه چنانچه در حديث است و بداهت اين امر ، هم مغني از بيان است راه به سوي خداوند به شماره نفس هاي خلايق است و بداهت اين امر ، هم به حدي است كه حاجت بيان ندارد ولي اصول طريق هاي معرفت چهاراست اول طريقه حكماي فلاسفه و متكلمين است كه (برهان به بطلان )دور و تسلسل اثبات صانع عالم جل شانه مي كند و اصحاب اين طريقه اگرچه شخصا ادله و كلمات ايشان متفاوت است.تاما نوعايكي است ومنتهي به يك اصل مي شود ثاني طريقه كساني است كه از آيات آفاقي پي به وجود صانع عالم برده اند چنانكه اعرابي وقتي كه از او سوال كردند كه خداي خود را چگونه شناختي گفت:«البقره تدل علي البعير و المروت تدول علي الحمير و اثر الاقدام تدل علي المسيرفهيكل بهذه اللطافه و مركز سفلّي بهنده الكثافه كيف لايدلان علي اللطيف الخبير

اي نور تو در جمله اشيا ظاهر           وز منظرچشم اهل عرفان ناظر

 عالم همه از  نور تو روشن گشته      هم اول اين سلسله و هم آخر

« 1 2 3 4 5 6 7 »



درج مطالب این پایگاه با ذکر منبع در رسانه های دیگر بلامانع می باشد .